اربابکیم

#ارباب_کیم ♣️

#پارت_33

+بعد از کلی خوشگذرونی توی ساحل سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم.

ــ بهت خوش گذشت؟

+آهوم خیلی عالی بود.

+تهیونگ

ــ بله

+این را هی که داریم میریم راه بیمارستان نیست.

ــ نمی‌ریم که بیمارستان.

+پس کجا میریم؟

ــ خودت میفهمی.

+تقریبا دو ساعت توی راه بودیم که به یه کوه بزرگ رسیدیم و تهیونگ اونجا وایستاد و پیاده شد.

+تهیونگ اینجا کجاست؟ چرا اومدین اینجا؟

ــ صبر کن خودت الان میفهمی.

+رفتم کنارش وایستادم که یه در کوچیک پایین کوه باز شد.
و تهیونگ دستمو گرفت و وارد کوه شدیم.
اصلا داخلش شبیه کوه نبود شبیه یه مخفیگاه بود.
وقتی که واردش شدیم کلی مرد و زن اونجا وایستاده بودن که همشون به تهیونگ احترام گذاشتن.
تهیونگ دستمو گرفت و به سمت یه اتاق برد اتاق کار بود فکر کنم.

+اینجا کجاست؟

ــ اینجا مخفیگاه باندمه.

+مگه باند های مافیایی هم مخفیگاه دارن؟

ــ همه ی باند ها یه مخفیگاه دارن.

+آها ولی چرا مال تو توی یه کوهه؟

ــ برای امنیت بیشتر.

+آها

ــ ا/ت

+بله؟

ــ دوست داری قاتل پدر و مادرتو پیدا کنی؟

+.........

ادامه دارد.................♣️
دیدگاه ها (۰)

#ارباب_کیم ♣️#پارت_34 +قاتل پدر و مادرم؟ــ آهوم+چطوری؟ــ چطو...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_35 ــ اون مردی رو میبینی که روی ویلچر نشس...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_32 +بعد از اینکه غذامون رو خوردیم سوار ما...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_31+داشتم به جین غذا میدادم که دیدم تهیونگ...

#شب_خاص Part 25 بله پدرویو ت...

p4تو اوجج خوابمممم گوشی رو برداشتمممم و پیامای صفحه همهههههه...

پارت ۱۰۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط