قتی پسر به دختر

قتی͟ ᳝᳜᳝᳜᳝᳜᳝᳜᳝᳜͟‌  پسرݭ ࢪۏ ̣̣به دخترݭ
     ‌‌‌تر˖ᩘجیح ڋ҃ᩘຼꨶ᮫ِاڊ ۏ..

.𐑚𐓟꯱ȶ ραят𓆸.

~ویو ³⁰ مین بعد ~

یونگی: رسیدیم خونه ماشینو پارک کردم و خریدارو برداشتم و درو باز کردم تو یونجی پیاده شد و دستشو گرفتم و زنگ خونه رو زدم

یونهی: صدای زنگ در اومد فهمیدم که باید یونگی باشه امیدوارم که اتفاق بدی نیفتاده باشه بینشون
_ رفتم و درو باز کردم که یونگی با کلی پلاستیک گنده خرید دستش بود اومد داخل و با اون جوجه کوچولوی کنارش که با خنده نگاه می‌کرد روبرو شدم..


یونگی : به آرومی سلامی کردم و وارد خونه شدم و یونهی که از دیدن این همه خرید و پلاستیک تعجب کرده بود رو دیدم خندم گرفت نگاهی به کنارش انداختم که یوجینو دیدم که اونم متقابلاً عین مامانش ایستاده بود به دستم نگاه می‌کرد

+ خنده‌ای کردم و خریدار روی زمین گذاشتم

یونگی : خب میخواید همونجوری وایستاد نگامون کنید... " با خنده ...نمیخواید چیزی بگید؟ ..

یونهی: من..چی ‌‌باید بگم " شمرده شمرده میگه
_تو یه چی بگم اینا چیننن؟* اشاره به پلاستیک

یونگی: او ...آهان...اینا * نگاهی به کیسه های دستم کردم و نگاهمو گرفتم وبه یونجی دادم .

_....
+منو پرنسسم رفته بودیم خرید
_پرنسست؟؟!  ( اینجا هنوز نفهمیده منظور یونگی دخترشه )

+...
یونهی : ★چپ چپ نگاه کردن به یونگی چون فک  میکنه منظور یونگی از پرنسسش یه زن دیگس و نمیدونه دختر خودشو میگه★

×آرع...من پلنسس باباییم...دیگه..* با خنده

_عااااو " با لحجه کره ای تصورش کنید "
_خنده ای ار سر خوشحالی کردم ...وایی نقشم جواب داد بلخره این دوتا باهم خوب شدن🥹

_لبخند پیروزمندانه ای زدم و رفتم و یونجی رو بغلش کردم که یونگی هم منو بغل کرد

یوجین : عههههه..اینجوریه!!... وایستید منم بیام

+خنده ای سر دادم

_یوجین حالا اومده بود تو بغلمون
..

یونهی : بلخره یه خانواده ی خاص و واقعی شدیم ؛ مثل یه حلقه، چهارتایی توی بغل هم بودیم و نکته مهم ترش اینکه خوشحال و شاد بودیم ...خنده های واقعی و از ته دل

یونگی: بوسه ای به پیشونی یونجی زدم و لبخندی به هر سه تاشون زدم 🫠✨


The End  𝆺𝅥

🍥اگر بد بود به بزرگی خودتون ببخشید چون این جزوه اولین فیکایی بود که دوسال پیش نوشته بودمش و قصد داشتم تو پیج قبلم بزارمش که نشد دیگه...

اگر پیج قبلم رو سر زده باشید ( @xozen ) یه فیک نوشته بودم " شب خاص" که خیلی استقبال شد و پارت اسمات هم داشت اما بعد از اینکه از ویس رفتم دوستام گفتن تعداد زیادی از پارت هاش پاک شده خواستم بگم میخوام اونو تو اینجا هم بزارم تا اگر کسی کامل نخونده اینجا بتونه ‌...
نظر شما چیه ؟👀 🍥
دیدگاه ها (۳)

࣪ ᳝⋆ رقص با بارون 🎐#تکپارتی#جیهوپ ﹙نیلا _ ، هوسوک +﹚        ...

°.*⃝‌سناریو "وقتی براشون کیوت میشی"نامجون: بغل...

امروز روزی بود که اولین کراش زندگیم ۳۰ سالش شد:))

باور تون میشه یادم رفته بود دوشنبه س باید پارت بزارمم!!

وقتی خواهرش بودی...

نفرین شیرین. پارت 1

p2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط