بیقراریهای قلبم از سر عادت نبود

بیقراری‌های قلبم از سرِ عادت نبود
عاشقت بودم اگرچه پاسخت مثبت نبود

در نبردی نابرابر زخمها برداشتم
سالها جنگِ میان عقل و دل راحت نبود

با نگاهت شیشه‌ی صبرم به یکباره شکست
ترسم از چشمانِ گیرای تو بی‌حکمت نبود

سعیِ خود را کردم آخر عاشقت سازم نشد
چون برای دلربایی بیش از این فرصت نبود

حسرتِ آغوش گرمت را همیشه داشتم
حسِّ هم آغوشیِ تو از سرِ شهوت نبود

با همه حتّی خودم بی‌تو غریبه بوده‌ام
دردِ جانسوز و گدازی بدتر از غربت نبود

گر چه می‌دانستم از اول نصیبم نیستی
باز می‌نالم خدایا حقّم این قسمت نبود!🍁 🌧 ❤ ️
دیدگاه ها (۹)

عشق نوعی میلاد استاگر «پس از عشق» همان انسانی باشیم که «پیش ...

احساست را نفس میکشم‏نگاهت را می خوانم‏قلبت را می نوازم‏صدایت...

به نظرتون اینا رو برای الان نگفته؟! ”ایران را دیدم دلم خون ش...

آدمش را که پیدا کردیدهمه را کنار بزنید و برایش جا باز کنیدمغ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط