ازوقتی ازتهران رفتی چقدشهرخلوته انگارهمروباخودت بردیومن ر

ازوقتی ازتهران رفتی چقدشهرخلوته انگارهمروباخودت بردیومن رونبردی ومنم تنهام....زودتربرگردبه این شهرارواح...ابرکوه هاروپوشونده...شمال تهران ازرونق افتاده....حداقل من ازاین پنجره اطراف خونتونگاه میکردم...درسته هیچوقت خونه نیستی ولی خب....شهرسوتوکوره....هوافقط هوای گریس...هوادونفره نیست هوافقط هوای شکست خوردهاس....هوای گریس....آخ توکه نیستی ازخودم بیخبرم...
دیدگاه ها (۱)

دوباره خوابشودیدم هوایی شدم...دلتنگیم چندبرابرشد...چه خوابی....

خوابشودیدم....خیلی داغونم که کاری ازم برنمیاد...داغون یعنی د...

چه متنه قشنگی...دقیقامن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط