تقاص عشق فصل part

تقاص عشق/ فصل ۲ / part ۱۵۴

اسلاید ۲ لباس ات
اسلاید ۳ آرایش ات
از ماشین پیاده شد و به داخل شرکت رفت همه با دیدن ات سرشون رو هم میکردن و احترام می گذاشتند به سمته
اتاق جیمین رفت منشی اش آمد سمته ات
.... : سلام خوش اومدین خانم
ات : خیلی ممنونم جیمین تو اتاقشه
.... : آره ولی مهمون دارن
ات : مهمون... بزار برم ببینم مهمونش کیه
به داخل اتاق جیمین رفت با دیدن زنی که کناره جیمین رویه مبل نشسته و همش می‌خنده و حرف میزنه عصبی شد جیمین وقتی متوجه آمدم ات شد از رویه مبل بلند شد و سمته ات آمد
جیمین : عشقم
ات رو بغل کوتاهی کرد و بوسه ای را رویه گونه اش گذاشت سوا متعجب به آنها نگاه میکرد ات دسته جیمین رو گرفت و سمته مبل رفتن هر دو کناره همدیگه نشستن ات به جیمین نزدیک شد و دستش رو تو دستش قفل کرد
ات : عشقم نمی‌خوای مهمونه تو معرفی کنی
جیمین : سوا از این به بعد یکی شورکای شرکته منه
ات : واقعا پس باید بیشتر با شریک شوهرم آشنا بشم
سوا : شوهر
ات : آره من همسر جیمین هستم
سوا : اوهم خوبه
//لعنت بهت ....ولی اشکالی نداره خودم از جیمین جدات میکنم //
با صدای ات سوا از افکارش آمد بیرون
ات : می‌خوام با شوهرم تنهایی حرف بزنم
سوا از رویه مبل بلند شد و با لبخند روبه ات کرد
سوا : از آشنای باهات خیلی خوشحال شدم حتما بازم بیا شرکت
ات حرصی گفت
ات : معلومه که میام
سوا با لبخند رو لبش سمته در رفت و از اتاق خارج شد پشته در ایستاد و نفسی از حرص بیرون داد
// کاری میکنم که دیگه حال خودت نخواهی پا تو این شرکت بزاری //
بعد از کلی فکر کردن از آنجا رفت ات رویه مبل عصبی نشسته بود جیمین نزدیکش شد دستش رو وسط دست هایش گرفت بوسه ای رو پشته دست اش گذاشت
جیمین : بیچاره فقط اومده بود یه قهوه بخوره
ات درحالی که قیافه گرفته بود لب زد
ات : به هر حال ازش خوشم نمیاد نمی‌خواهم باهاش صمیمی بشی
جیمین : باشه هرچی عشقم بگه
لبخندی زد و روبه جیمین کرد
ات : جیمین یادت که نرفته هفته آینده تولد دیناست
جیمین : نه یادم نرفته تو فکرش بودم می‌خوام براش جشن بگیرم
ات : خیلی خوب میشه یه جشن خیلی بزرگ میگریم همه رو دعوت می‌کنیم مطمئنم که دینا خیلی خوشحال میشه
جیمین : میخوای یه کاری بکنیم ... همه تدارکات جشن دسته تو باشه
ات خوشحال گفت ات : نگران هیچی نباش عشقم خودم همه چیو به عهده میگیرم .....

اسلاید ۴ سوا
دیدگاه ها (۹)

تقاص عشق/ فصل ۲ / part۱۵۵ همه سر میز شام نشسته بودن بجز جیم...

تقاص عشق/ فصل ۲ / part۱۵۶جیمین چشم هایش را باز کرد بعد از چ...

تولد پرنس کره ای مبارک

تقاص عشق/ فصل ۲ / part ۱۵۳جلسه ای که قرار بود یه سهامدار جدی...

گناهکار ) ۵۶ part ماشین داخل عمارت پارک جیمین ایستاد یون بیو...

پارت۱۰جیمین: منم فقط به سوا گفتم اما جوابی نداد و رفت(تلفن ج...

( گناهکار ) ۷۳ part یون بیول که کناره عموش ایستاده بود مجبور...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط