می خواهم از زندگی بنویسم

می خواهم از زندگی بنویسم...
درواقع بهانه ای برای زندگی
برای بارانم...

قبل حضورت زندگی معمولی ما مثل بقیه مردم همراه بود با
لحظه های شاد و تلخ
با افکار مثبت و منفی
با روزای متفاوت و گاهی یکنواخت....

عادت داشتیم به بودنها...
به همین طلوع آفتاب از نقطه ای مشخص و غروب با سرخی دلگیرش

سالها رفت...
تا اینکه یک روز #باران آمد....
بارانی از جنس عشق....
بارانی از شوق و علاقه...
بارانی باطراوت و لبخند...

بله عزیزدل تو پاگرفته بودی برای ساختن من برای احیای این جان خسته...

تولدت... تولدم...مبارک....
با آمدنت دوباره از نو زیستن من آغاز شده است...
تورا مادرانه دوست دارم
تورا صرفا دخترم نمی خوانم...
بلکه بودنت را تمامی زندگی ام می دانم

بهترینم... لمس و نوازش پیچ و تاپ موهایت
همراه با لالایی هرشبم برای تو...
سکانس ماندگار زندگیست

خوب من دوستت دارم.


#برای_بارانم...
دلانه بانو مهتاب...برای باران
به روایت #داوودی
دیدگاه ها (۵)

سهراب اهل تنهایی ام....نگاه کن روزگار من تهی از بودن هاست......

شک ندارم خدا تورا برای من آفریده... قسم به شعر...تنها چشمان ...

""همه این کلمات و جملات را دوست دارم""بیادت بارها وبارها این...

رویا: شده تا حالا کسی به دلت بشینه؟استاد: آره ولی من به دلشو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط