فیک

#فیک
#نوازش_باد
Part⁵⁸




به سمت اتاق ا/ت رفتم
درو باز کردم
ی دختر کنار ا/ت وایساده بود فکر کنم دوستش بود با ی پسر با ی دست گل

ا/ت هنوز چشماشو باز نکرده بود
(علامت دختره€ ،علامت پسره¤)
€دلم تنگ شده برات ا/ت بیدار شو
به سمتشون رفتم
_سلام..
¤سلام
€سلام...تو جیمینی؟
_ب..له
پوزخندی زد
€ک اینطور
حسی بهم گفت ک دختره از همه چیز خبر داره از تمام شکنجه های من...
چقد راحت بهشون فکر میکنم
چرا من اینقد پستم

دستی توی موهام کشیدم
_شما چ نسبتی با ا/ت دارید؟
€من دوستشم
¤منم دوستشم
ا/ت ی دوستِ پسر داشته؟
اخمام رفت توی هم ولی سعی کردم بازشون کنم
دستمو به سمت هر دو گرفت و با هر کدوم دست دادم

_ا/ت بیدار شده؟
€آره البته ۵ دقیقه ک هیچ کسو نمیشناخت ک بازم خوابید
_اها ممنون
€ما میریم بیرون دیگه ببخشید
_ب..باشه
دختره به سمت پسره رفت و پسره رو کشید و برد
و غرغر کنان گفت
€بیا بریم دیگه
¤چرا منو میبری من که نمیخام برم
€یاا سکوت کنا نمیبینی جیمین میخواد تنها باشه باش
¤خب به من چه
دختره میکشیدش
و پسره های مقاومت میکرد
خندم گرفته بود ازین دوتا
_من مشکلی ندارم
¤نونا دیدی مشکلی نداره ولم کن
€خفه شو پسره ی من از تو کوچیک ترما چرا بهم میگی نونا

دختره موهای پسره رو گرفت توی دستش و گفت
€بیا تا کبابت نکردم
¤یااااااااا موهام

ناخواسته به سمتش رفتم
_ولش کنید موهاش کند
€میخای توهم موهات کنده شه(با حالت جیغ جیغی😂)
_نه من غلط کنم
¤هیونگگگ کمکم کن

خیلی آروم کنار گوشش گفتم
_ببخشید کاری از دستم بر نمیاد
€یاااااا کوین بیا دیگه
¤باشه باشه موهامو ول کن دیگه

رفتن بیرون و من برگشتم سمت ا/ت
ی لحظه ک بدت بی جونشو دیدم
تمام لذت چند دقیقه ی پیشم آب شدو رفت
دیدگاه ها (۱۳)

#فیک #نوازش_باد Part⁵⁹نمیدونم چی شد ک خوابم برد ...............

#فیک #نوازش_باد Part⁶⁰+نمیتونی این حرفو بزنی...چرا وقتی میخو...

#فیک #نوازش_باد Part⁵⁷#وای پسرم بیدار شدی؟_ب.. بله..چی شده؟....

#فیک #نوازش_باد Part⁵⁶اون..اون..میزد چشمامو مالوندم و بازو ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط