مرگ بی پایان پارت ۳۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جونگکوک ویو:
توی جاده داشتم رانندگی میکردم یهو دیدم یه نفر با سرعت خیلی زیاد داره میاد سمت ماشین و.....
از زبان راوی
بله بچها اون کسی که ا. ت باهاش تصادف کرد جونگکوک بود
ا. ت ویو: چشمامو باز کردم و خودمو توی بیمارستان دیدم هیچی یادم نمیاد من چرا اینجام اصلا چه خبره
داشت با خودش حرف میزد که در همین حین پرستار دکتر رو صدا زد
دکتر اومد
تق تق..
دکتر: سلام خانم ا. ت حالتون چطوره؟
ا. ت: من کجام چیشده؟)(با ترس)
دکتر: شما تصادف کردید و حدودا یک روزه بیهوشین یادتون نمیاد؟
ا. ت: دکتر من هیچی یادم نمیاد
دکتر: ام چیزی نیست ممکنه هنوز تو شک باشین
دکتر ویو:
این خانم سرشون ضربه خورده و امکان داره فراموشی بگیرن
دکتر: ام خانم ما باید یک سری اسکن ها روی سر شما انجام بدیم
ا. ت: باشه اما الان؟
دکتر: بله
ا. ت: اوکی
رفتن توی اتاق اسکن و. سر ا. ت رو اسکن کردن و ا. ت را بردن تو یاتاق خودش
ا. ت ویو:
واای من با کی تصادف کردم چرا نپرسیدم خدایاااا یادم رفت بپرسم
در همین حین یهو نیک با الا وارد میشود😊
نیک.: ا. ت حالت چطوره
ا. ت: شما؟
نیک: وا یعنی چی منو نمیشناسی؟
ا. ت: نه
خب بچه ها اینجا یه توضیح. کوتا هی بدم اینکه ا. ت همونطور که بو بردید فراموشی گرفته و یه اتفاق جالبی که افتاده فقط الارو یادش میاد ولی دیگه هیچکس رو یادش نمیاد
ا. ت: عه الا مامان
نیک: وات
دکتر: تق تق
دکتر: خانم ا. ت نتایج ازمایش اومد و این ازمایش نشون میده که شما فراموشی دارید
ا. ت: چی
نیک: چی
ا. ت: یعنی دیگه بر نمیگرده؟
دکتر: ممکنه موقت باشه اما مطمئن نیستم
ا. ت: وای 😭(اینو با گریه کفت)
...........
جونگکوک ویو:
توی جاده داشتم رانندگی میکردم یهو دیدم یه نفر با سرعت خیلی زیاد داره میاد سمت ماشین و.....
از زبان راوی
بله بچها اون کسی که ا. ت باهاش تصادف کرد جونگکوک بود
ا. ت ویو: چشمامو باز کردم و خودمو توی بیمارستان دیدم هیچی یادم نمیاد من چرا اینجام اصلا چه خبره
داشت با خودش حرف میزد که در همین حین پرستار دکتر رو صدا زد
دکتر اومد
تق تق..
دکتر: سلام خانم ا. ت حالتون چطوره؟
ا. ت: من کجام چیشده؟)(با ترس)
دکتر: شما تصادف کردید و حدودا یک روزه بیهوشین یادتون نمیاد؟
ا. ت: دکتر من هیچی یادم نمیاد
دکتر: ام چیزی نیست ممکنه هنوز تو شک باشین
دکتر ویو:
این خانم سرشون ضربه خورده و امکان داره فراموشی بگیرن
دکتر: ام خانم ما باید یک سری اسکن ها روی سر شما انجام بدیم
ا. ت: باشه اما الان؟
دکتر: بله
ا. ت: اوکی
رفتن توی اتاق اسکن و. سر ا. ت رو اسکن کردن و ا. ت را بردن تو یاتاق خودش
ا. ت ویو:
واای من با کی تصادف کردم چرا نپرسیدم خدایاااا یادم رفت بپرسم
در همین حین یهو نیک با الا وارد میشود😊
نیک.: ا. ت حالت چطوره
ا. ت: شما؟
نیک: وا یعنی چی منو نمیشناسی؟
ا. ت: نه
خب بچه ها اینجا یه توضیح. کوتا هی بدم اینکه ا. ت همونطور که بو بردید فراموشی گرفته و یه اتفاق جالبی که افتاده فقط الارو یادش میاد ولی دیگه هیچکس رو یادش نمیاد
ا. ت: عه الا مامان
نیک: وات
دکتر: تق تق
دکتر: خانم ا. ت نتایج ازمایش اومد و این ازمایش نشون میده که شما فراموشی دارید
ا. ت: چی
نیک: چی
ا. ت: یعنی دیگه بر نمیگرده؟
دکتر: ممکنه موقت باشه اما مطمئن نیستم
ا. ت: وای 😭(اینو با گریه کفت)
...........
- ۱۰۷.۱k
- ۱۰ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط