یاقوت سیاه

پارت ۵





رفتم سمت خیابون خونه لیا شون خیلی نزدیک بود



۶ دقیقه بعد


(درزدم)



لیا: کدوم خریههه



ات: منم گاووو




لیا: عیجانمی جان توی ات


اومد درو بازکرد)



ات: سلام عشقم چطوری



لیا: خوبم تو چطوری ( اومدن توخونه)


نویسنده: بچه ها اینجا ات نمیدونه که لیا زنگ زده به شوگا که ات داره اینجا میاد چون ات به لیا زنگ زده بود و شوگا تو راهه




ات:, میتونی کمکم کنی برم چوسان؟؟؟؟



لیا: راستش ................



حرف لیا تموم نشده‌ بودکه صدای کوبیده شدن دراومد بادیگاردا ریختن تو خونه



ات: للیااا اینااا توو به ششوگا ززنگ ززدی( لکنت ترس),



لیا: من متاسفم



شوگا: خانوم ات باهات کار دارم. بیا اااااااااا (, داد)




ات: نهههه ولممم کنیننن ازت متنفرم آقای مین یونگی



شوگا: بهت نشون میدم( دارک),




بادیگاردا اتو بیهوش کردن وبردن سمت امارت شوگا هم اتو برای ۷روز زندانی کرده بود وفقط بهش آب میداد
و ات تواین ۷ روز بیهوش بود حتی نای حرف زدن نداشت


ویو شوگا:


چندروزه ات روزندانی کردم امروز برم درش بیارم






شوگارفت سمت درکه.….......…...…......….......







ادامه پارت بعد
دیدگاه ها (۰)

تکپارتی غمگین شوگا

سناریو بی تی اس

یاقوت سیاه

یاقوت سیاه

#آرزویی_رویایی 🦋🎂پارت 6هیجو:چطوری؟(😳)یِنا:من دیشب رفتم سمت ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط