رویای عشق پارت

رویای عشق پارت ۹

سه روز بعد
بینا رو تخت اش نشسته بود و با خودش فکر کرد
//سه روزه میشه که هیونجین رو ندیدم نیشخندی زد ازش فرار میکنم آخه چرا ازش فرار میکنم خیلی دوسش دارم هیونجین خیلی دوسش دارم// به گوشی اش تماسی اومد و زود جواب داد
بینا : سلام
...... سلام خانم جواب آزمایش ها تون اومده
بینا : خب ...
...... خانم باید بیایین بیمارستان
بینا : مشکله جدی هستش ؟
.... لطفا بیایین
بینا کنجکاو و با ترس با خودش گفت
//چیشده نکنه مشکله جدیی هستش این چند روز همش خ*ون دماغ میشم و بی حصولی گی ها اینا برایه چین ؟//
از رو تخت بلند شد و بعد از دوش گرفتن و لباس پوشیدن از اتاق اش خارج شد زود سمت در قدم برداشت
جونگین : کجا میری ؟
بینا روشو سمت جونگین چرخوند و گفت
بینا : کار دارم زود میایم
جونگین: آما اونی پدر و مادر خونه ان اکه بگن که تو کجایی من بهشون چی بگم
بینا سمت جونگین رفت و صورت اش رو در دست هایش قاب کرد
بینا : میدونی دخترا یه رازی دارن تو میدونی ...
جونگین: آره آره میدونم میتونی بری
بینا خندی کرد و از عمارت خارج شد
》》》》》》》》》》》》》》
بینا : خوب خانم دکتر چرا گفتین بیام ...
دکتر : راستش کسی دیگی همراه شما نیست پدر یا مادر
بینا : نه مادر و پدر ندارم .....
دکتر: پس با کی زندگی می‌کنید هیچ کسی رو ندارین
بینا : چرا دارم داییم زن داییم اما شما به من بگین نمی‌خواهم الکی اون رو نگران کنم
دکتر کمی مکس کرد و دوباره ادامه داد
دکتر : راستش شما .....
بینا : خب ....
دکتر : شما سرطان خون دارین
بینا هیچی نگفت و خندی کرد و از رو صندلی بلند شد کیف اش رو بر داشت و سمت در قدم برداشت
دکتر : خانم اگه زود درمان بشین ‌.. جونه سالم به در می‌برید
بینا : نمی‌خواهم درمان بشم وقتی میدونم دیگه اومیدی به زندگیم ندارم چرا خودمو اذیت کنم
بینا از اتاق خارج شد سمته بیرون رفت
هوا خیلی ابری بود و طوفانی قرار بود بارون بشه بینا سمت نیمکت تو حیاط بیمارستان نشست و شروع به خندیدن کرد باران شروع به نم نم باریدن کرد کمی‌هم بادی می‌وزید بینا با خودش گفت
// من قراره برم .... من حتی به هیونجین نگفتم .... که عاشقشم ....
دیدگاه ها (۰)

رویای عشق پارت ۱۰وقتی وارد سالون شد هیونجین عصبی سمت بینا رف...

دختر ولگرد مریض شده و تا چند روز نمیتونه پارت بزاره

رویای عشق پارت ۸ بینا : زود باش دیرمون میشه هیونجین: صبر کن ...

رویای عشق پارت ۷کلافه رو صندلی اش نشست و با خودش زمزمه کرد /...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط