هفتههای خالی از لحظههای تو

هفته‌های خالی‌ از لحظه‌های تو
روز‌هایِ بارانی که جای هیچکس خالی‌ نیست جز خودت
غروب‌هایی‌ که بی‌ جهت دلم می‌گیرد
حرف‌هایی‌ که هرگز به هم نگفته ایم
شعر‌هایی‌ ، پر از واژه‌های غمگین
نگاه‌هایِ غریبه، نگاه‌هایی‌ که دیگر مال من نیست
تنهایی
بی‌ آغوشی
امید‌های واهی
شب‌های طولانی
تمام اینها به من میگوید که تو چیزی جز یک خواب نبودی
یک رویا
یک آرزو
یک خیالِ خوب که هنوز گرمم می‌کند
یک صدایِ آشنا که با عشق صدایم میزند
خوابِ من پر از مهربانی است
پر از نوازش
پر از حرف‌های خوب
دیوانه نیستم
دوستت دارم
باورم کن
زیباست ، لحظه‌های خوشِ دوست داشتن کسی‌ که حتی نیست
دیدگاه ها (۱)

دانسـت چـو با او بہ شـکایت سخنــم هسـت بر جست و بہ یڪ بوسه...

گرچه بد رفتی و بد کردی و بد خواهم دیدگرچه با خون خودم،پشت دل...

او رفت و با خود برد شهرم راتهران پس از او توده ای خالیستآن ش...

نامه های احمد شاملو به آیدا - 10 آیدای نازنین و گرامی من! .....

مردی که تو را ندارد ، شب ها به آینه می گوید شب بخیر . آرام م...

حواستان باشد !اینجا خیلی زود ، دیر می شود !جایی که همه چیز ت...

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط