دیشب دیدم خوابتو بعد عمری دوری از نو تشکیل شدی به دو چش

دیشب دیدم خوابتو. بعد عمری دوری، از نو تشکیل شدی به دو چشم خسته‌م. خنده دار شد بودنت برام. اینکه تنها شرط بودنت بستن دو چشمیه که فقط به امید دوباره دیدن تو بازن، خنده دار بود. انگار تنها خوابیدن بود که تورو برام زنده میکرد. زیبا بودی هنوز. و درخشان. چند دیالوگ بین من و تو رد و بدل شد. بیدار شدم. و دیدم چقدر دورم ازون مایی که برای هم خواب میدیدیم. قلبم گرفت. سیگار گرفتم به لب، تا باز شه گره ی به قلبم دچار شده رو. باز نشد. نفسم گرفت. و تو، تعبیر نشدی. مثل همیشه. مثل، همیشه...











‏حتی دوست خوبی هم نبودی.فکر می‌کردم هستی ولی نبودی. دوست‌ها با دوست‌ها اون‌جوری تا نمی‌کنن.

۱۱مهر۴۰۳
چارشنبه ۳:۴۱بامداد
دیدگاه ها (۰)

از سیلی شدن نوازش چخبر؟ از جیغ شدن زمزمه ی پر مِهر، از خط خو...

حتی امشبم دوست داشتم تو باشی، که باهات راجبه این جنگِ کوفتیِ...

دروغ  که نداریم عزیزم، لعنت به اون روزی که تو به من پی‌ام دا...

امروز کتابی خونده بودم که توش نوشته بود:« سکوت کسی که دوستش ...

https://wisgoon.com/derag3004

# رز _ سیاه PART _ 49تارا: از وقتی یادمه بعد یه دوره کوتاهی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط