فیک دختری که دوست داشت پرواز کند پارت۱۲

ا/ت:همین...همین جا بودن!
جین:بریم اونور ببینیم اون درختای که بهمون قدرت دادن اونجان هنوز.
ا/ت:اره بریم...بدو.
جین:هنوز هستن اما خشک شده اباشون.
ا/ت:اره...اره.حالا چیکار کنیم؟
جین:نمیدونم.
ا/ت یهو بالهاش براق شدن بعد یهو رفت بالا و بی هوش شدو افتاد روی زمین.
جین:ا/ت...ا/ت خوبی؟ ا/ت صدامو میشنوی؟ا/ت.
ا/ت به هوش اومد.
ا/ت:جین یه خوابی دیدم یه چیزی داره این جارو ...جادومونو تهدید میکنه. باید به جادو کمک کنیم بعد جادومونو پس بدیم.
جین:باشه.ا/ت...ا/ت.
ا/ت:چته؟
جین:یه چیزی پشت سرت تکون خورد.
ا/ت:چی‌؟
جین:نمیدونم فقط...فقط سایشو دیدم.‌.. .
ا/ت:نترس باهمیم.
جین:من که نترسید‌م.(بالحن ترسیده.)
ا/ت:معلومه.
جین:اره.
ا/ت:بیا باید بریم تولده یکی از دوستامه نمیشناسیش.
جین:باشه ولی مواظب باش که بالهاتو نبینه.
ا/ت:باشه.
ا/ت رفت پیش دوستش که تو کافه باهم قرارداشتن،دوستش پشت به در نشسته بود پس کیکو از جعبه دراورد و روش شمع گذاشت و به سمتش رفت تا بهش نزدیک شد صندوق دار براش اهنگ تولدت مبارک گذاشت و اون برگشت و کیکو با ا/ت دید و از ذوق گریه کرد.
ا/ت:تولدت مبارکککک.
دوستش ایرانی بود.(لادن):وای مرسی ا/ت‌.
ا/ت:خواهش حالا شعماتو فوت کن.
لادن شمع ها رو فوت میکنه و یهو زمان وایمیسته و کند میشه ولی ا/ت ترسید‌‌،چون تنها کسی بود که تو اون زمان تو اون موقعیت زمان حرکتش و چیزای دیگش عادی بود.
ا/ت خودشو روبه روش میبینه.
ا/ت:تو...تو...تو دیگه کی هستی چرا...چرا همه چیزت شبیه منه حتی صورتت!
ا/ت2:من خودتم ولی نسخه ی دومت که تو ذهنت میبینیش.
ا/ت:چی؟
ا/ت2:من در ذهن تو هستم من برای کمک به تو امدم برای کمک به جادو.

لایک کن بقیه شو تو پارت بعد میزارم و چیزی هم ازش نمیگم.🤐
دیدگاه ها (۰)

فیک دختری که دوست داشت پرواز کند پارت۱۳

فیک دختری که دوست داشت پرواز کند پارت۱۴

فیک دختری که دوست داشت پرواز کند پارت۱۱

فیک دختری که دوست داشت پرواز کند پارت ۱۰

پارت ۷۰ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط