بهار یعنی از این لحظه حرف تو باشد

بهار یعنی از این لحظه حرف تو باشد
گُلی میان دو سنگ پیاده‏رو باشد

تو از سفر برسی واکنی بساطت را
همیشه روی زمین آسمان وِلو باشد

علف درون ستون‏های نیمکت بدمد
پرنده در سخنش اهل شعر نو باشد

بهار می‏رسی ای میوه بهشتی من
اگرچه ساعت مردم عقب جلو باشد

بیا که برگ درختان عمر می‏ترسند
که فصل آمدنِ تو پس از درو باشد

#رزیتا_نعمتی
دیدگاه ها (۱)

من نام کسی نخوانده ام الا توبا هیچ کسی نمانده ام الا توعید آ...

پر خرد نرسد تا معانی نامششکسته بال خیال از تصور بامشچگونه وص...

بر آمد باد صبح و بوی #نوروز به کام دوستان و بخت پیروز مبارک...

شبی که با تو سحر نیست، خیر در آن نیستدلی که منتظرت نیست اهل ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط