فیک عاشقتم (پارت ۸)
ا/ت ویو
رفتم اونور تعظیم کردم
& چرا انقدر پراکنده ای
_ چه چی نه پراکنده نیستم
& برید بیرون
بعد از رفتن همه
& سرتو بیار بالا
_ عالیجناب
سرمو آوردم بالا
& نگفتی چرا پراکنده ای؟
الکی گفتم
_ دلم برای پدر و مادرم تنگ شده
& اوه حتما سخته ولی تو همسر منی باید فراموش کنی
بعدش لبخند بلندی زد یدستمو از زیر پیرهنم آورد بیرون گرفت دستمو
منم دیگه خیلی خسته شده بودم
_ واقعا فکر میکنید من احساس ندارم من هم آدمم چه همسر شما باشم چه نباشم
دلم تنگ نباید بشه خسته شدم (عصبی و با داد)
زیر پام یه صندلی فسقلی بود دستامو از دستش در آوردم و روش نشستم دستامو گذاشتم تو چشمم گریه کردم
برای استایل نشست روبروم دستم رو گرفت تو دستش
& عزیزم آروم باش دیگه اشکتو نبینما باشه؟؟
رفتم اونور تعظیم کردم
& چرا انقدر پراکنده ای
_ چه چی نه پراکنده نیستم
& برید بیرون
بعد از رفتن همه
& سرتو بیار بالا
_ عالیجناب
سرمو آوردم بالا
& نگفتی چرا پراکنده ای؟
الکی گفتم
_ دلم برای پدر و مادرم تنگ شده
& اوه حتما سخته ولی تو همسر منی باید فراموش کنی
بعدش لبخند بلندی زد یدستمو از زیر پیرهنم آورد بیرون گرفت دستمو
منم دیگه خیلی خسته شده بودم
_ واقعا فکر میکنید من احساس ندارم من هم آدمم چه همسر شما باشم چه نباشم
دلم تنگ نباید بشه خسته شدم (عصبی و با داد)
زیر پام یه صندلی فسقلی بود دستامو از دستش در آوردم و روش نشستم دستامو گذاشتم تو چشمم گریه کردم
برای استایل نشست روبروم دستم رو گرفت تو دستش
& عزیزم آروم باش دیگه اشکتو نبینما باشه؟؟
- ۲.۰k
- ۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط