روزگار غیر باور. پارت 48
روزگار غیر باور
پارت 48
#همتا
هرکاری کردم نتونستم خودمو رو آب نگه دارم و میخواستم برم زیر آب که هیونجون دستمو کشید و منو برد سمت دیوار، دستمو روی دیوار گرفتم تا نرم زیر آب. دهنم رو باز کردم تا چیزی بگم که هیونجون گفت: وقتی میدونی شنا بلد نیستی و اینجا عمقش زیاده چرا میپری تو آب؟؟
ه:ببخشید، میخواستم برم که هیو سگتون رو دیدم، ترسیدم و تعادلم رو از دست دادم.
هیو: کاری باهات نداره
و از استخر اومد بیرون. منم میخواستم بیام که نتونستم، پله هم اون سمت بود. دنبال راه بودم تا بیام بیرون که هیونجون دستشو سمتم گرفت و گفت: اونجوری تا صبحم نمیای بیرون.
مونده بودم دستشو بگیرم یا نه، حالا میگه چه دختره پرروییه. چاره ای نداشتم،
دستشو گرفتم و میخواستم از استخر بیام بیرون، اما نتونستم که هیونجون کمرو گرفت و کمکم کرد بیام بیرون. رو بهش گفتم: خیلی ممنونم و معذرت میخوام. و میخواستم برم که هیونجون گفت: یادت نرفته که برای چی اومدی؟
ای خدا به کل یادم رفته بود، برگشتم و میخواستم چیزی بگم که گفت: بیا داخل. و رفت سمت خونه
ه: همین جا خوبه.
اما بی توجه به حرفم رفت داخل خونه. خدا رو شکر به حرفم گوش نکرد چون داشتم از سرما یخ میزدم. رفتم داخل خونه.
رسیدم به حال،همونجا وایسادم، چون هیونجون نبود که دیدم اومد و دستش یه دست لباس بود، گرفت جلوم و گفت:بیا، برو لباست رو عوض کن.
ه: ن..
هیونجون نذاشت حرف بزنم لباس و داد دستمو گفت میتونی بری داخل اون اتاقه لباست رو عوض کنی.
چیزی نمیتونستم بگم، چون سرتاسر خیس بودم.
ه:ممنون
رفتم داخل اتاقه، همون اتاقی بود که اون سری اونجا بودم، میخواستم لباسم رو عوض کنم که یاد این افتادم که لباس زیرام هم خیس شده حالا چه غلطی کنم.
خدا رو شکر حوله هم داده بود رفتم داخل رختکن. وای گوشیم!!! سریع با سشواری که داخل رختکن بود گوشیم رو خشک کردم و لباسم رو درآوردم و دوباره با سشوار لباس زیرام رو خشک کردم و پوشیدم و لباس هایی رو که داده بود رو تنم کردم و برام خیلی بزرگ بود، لباس های خودش بود. موهام رو خشک کردم و از اتاق اومدم بیرون، رفتم داخل حال، هیونجون روی مبل نشسته بود، رفتم کنارش و گفتم: ممنون
هیو:بشین
ه:چشم
نشستم رو مبل که گفت: دوست دخترم میشی؟؟؟....
(شرمنده،اینو میخواستم دیروز بذارم که نتم تموم شد نتونستم بذارم)
کامنت فراموش نشه♥️
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #عاشقانه #عشق
پارت 48
#همتا
هرکاری کردم نتونستم خودمو رو آب نگه دارم و میخواستم برم زیر آب که هیونجون دستمو کشید و منو برد سمت دیوار، دستمو روی دیوار گرفتم تا نرم زیر آب. دهنم رو باز کردم تا چیزی بگم که هیونجون گفت: وقتی میدونی شنا بلد نیستی و اینجا عمقش زیاده چرا میپری تو آب؟؟
ه:ببخشید، میخواستم برم که هیو سگتون رو دیدم، ترسیدم و تعادلم رو از دست دادم.
هیو: کاری باهات نداره
و از استخر اومد بیرون. منم میخواستم بیام که نتونستم، پله هم اون سمت بود. دنبال راه بودم تا بیام بیرون که هیونجون دستشو سمتم گرفت و گفت: اونجوری تا صبحم نمیای بیرون.
مونده بودم دستشو بگیرم یا نه، حالا میگه چه دختره پرروییه. چاره ای نداشتم،
دستشو گرفتم و میخواستم از استخر بیام بیرون، اما نتونستم که هیونجون کمرو گرفت و کمکم کرد بیام بیرون. رو بهش گفتم: خیلی ممنونم و معذرت میخوام. و میخواستم برم که هیونجون گفت: یادت نرفته که برای چی اومدی؟
ای خدا به کل یادم رفته بود، برگشتم و میخواستم چیزی بگم که گفت: بیا داخل. و رفت سمت خونه
ه: همین جا خوبه.
اما بی توجه به حرفم رفت داخل خونه. خدا رو شکر به حرفم گوش نکرد چون داشتم از سرما یخ میزدم. رفتم داخل خونه.
رسیدم به حال،همونجا وایسادم، چون هیونجون نبود که دیدم اومد و دستش یه دست لباس بود، گرفت جلوم و گفت:بیا، برو لباست رو عوض کن.
ه: ن..
هیونجون نذاشت حرف بزنم لباس و داد دستمو گفت میتونی بری داخل اون اتاقه لباست رو عوض کنی.
چیزی نمیتونستم بگم، چون سرتاسر خیس بودم.
ه:ممنون
رفتم داخل اتاقه، همون اتاقی بود که اون سری اونجا بودم، میخواستم لباسم رو عوض کنم که یاد این افتادم که لباس زیرام هم خیس شده حالا چه غلطی کنم.
خدا رو شکر حوله هم داده بود رفتم داخل رختکن. وای گوشیم!!! سریع با سشواری که داخل رختکن بود گوشیم رو خشک کردم و لباسم رو درآوردم و دوباره با سشوار لباس زیرام رو خشک کردم و پوشیدم و لباس هایی رو که داده بود رو تنم کردم و برام خیلی بزرگ بود، لباس های خودش بود. موهام رو خشک کردم و از اتاق اومدم بیرون، رفتم داخل حال، هیونجون روی مبل نشسته بود، رفتم کنارش و گفتم: ممنون
هیو:بشین
ه:چشم
نشستم رو مبل که گفت: دوست دخترم میشی؟؟؟....
(شرمنده،اینو میخواستم دیروز بذارم که نتم تموم شد نتونستم بذارم)
کامنت فراموش نشه♥️
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #عاشقانه #عشق
- ۲۰.۳k
- ۲۱ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط