نازنین آمد و دستی

💠 نازنین آمد و دستی
به دل ما زد و رفت  پرده ی خلوت این غمکده
بالا زد و رفت  کنج تنهایی ما را
به خیالی خوش کرد  خواب خورشید به چشم
شب یلدا زد و رفت  درد بی عشقی ما دید
و دریغش آمد  آتش شوق درین جان
شکیبا زد و رفت

خرمن سوخته ی ما
به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک
و تر ما زد و رفت
رفت و از گریه ی
توفانی ام اندیشه نکرد  چه دلی داشت خدایا
که به دریا زد و رفت  بود آیا که ز دیوانه ی
خود یاد کند  آن که زنجیر به پای
دل شیدا زد و رفت  سایه آن چشم سیه
با تو چه می گفت که دوش  عقل فریاد برآورد و
به صحرا زد و رفت... #هوشنگ_ابتهاج
🌹 🍀 🍁 🌹 🍀 🍁 🌹 🍀 🍁 🌹 🍀 🍁 🌹 🍀 🍁 🌹 🍀 🍁 🌹 🍀 🍁 🌹 🍀 🍁 🌹 🍀 🍁 🌹 🍀 🍁 🌹 🍀 🍁 🌹 🍀 🍁 🌹 🍀 🍁 🌹
دیدگاه ها (۱)

چند سالی می شود من خاطرم آزرده استیک نفر قلب مرا دزدید و با ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط