ارباب مافیایی
ارباب مافیایی
پارت 2
ا/ت ویو:
وقتی رفتم خونه با چیزی که دیدم شوکه شدم اون جسد لیسا، میندی، مامانم، بابام بود که وسط حال غرق خون بود اولش خندم گرفت کلی خندیدم ( بچه ها ا/ت بعضی اوقات روانی میشه مثل وقتی که کسی سرش داد بزنه یا اینکه خون ببینه چون دستو پاش زیاد زخمی میشده مادر و پدرش هم نمیدونستن) ولی بعدش به خودم اومدم و جسد میندی رو بغل کردم اصلا بقیه مهم نبودن فقط میندی مهم بود چون اون خیلی کیوت، ناز، مهربون بود اما بعدش دوباره خندم گرفت چون یادم اومد ارزون براورده شده اما برام مهم نبود دیگه که میندی هم مرده ولی بعدش یه صدای غریبه اومد
مرد غریبه: چی شده چرا گریه نمیکنی من که کل خانوادت رو کشتم پس چرا مثل روانی ها میخندی؟
ا/ت: چون ارزومو براورده کردی
مرد غریبه : واقعا؟
ا/ت: اره واقعا
مرد غریبه: خب پس چرا به پلیس زنگ نمیزنی؟
ا/ت: چون............
خ
م
ا
ر
ی
شرط ها :10 تا لایک
پارت 2
ا/ت ویو:
وقتی رفتم خونه با چیزی که دیدم شوکه شدم اون جسد لیسا، میندی، مامانم، بابام بود که وسط حال غرق خون بود اولش خندم گرفت کلی خندیدم ( بچه ها ا/ت بعضی اوقات روانی میشه مثل وقتی که کسی سرش داد بزنه یا اینکه خون ببینه چون دستو پاش زیاد زخمی میشده مادر و پدرش هم نمیدونستن) ولی بعدش به خودم اومدم و جسد میندی رو بغل کردم اصلا بقیه مهم نبودن فقط میندی مهم بود چون اون خیلی کیوت، ناز، مهربون بود اما بعدش دوباره خندم گرفت چون یادم اومد ارزون براورده شده اما برام مهم نبود دیگه که میندی هم مرده ولی بعدش یه صدای غریبه اومد
مرد غریبه: چی شده چرا گریه نمیکنی من که کل خانوادت رو کشتم پس چرا مثل روانی ها میخندی؟
ا/ت: چون ارزومو براورده کردی
مرد غریبه : واقعا؟
ا/ت: اره واقعا
مرد غریبه: خب پس چرا به پلیس زنگ نمیزنی؟
ا/ت: چون............
خ
م
ا
ر
ی
شرط ها :10 تا لایک
- ۱.۳k
- ۰۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط