پارت

پارت 10
نگار
وقتی اومدیم تو اتاق ارمین در و قفل کرد
وای چرا در و قفل کرد
اه نگار چی میگی برا خودت اون با تو می تونه چی کار داشته باشه
برگشتم سمتش
من:ب بشین
ناخودآگاه تنه پته می کردم اونم با یک لبخند داشت نگاهم میکرد
نشستم رو تخت ارمین با فاصله نزدیکی پیشم نشست و کت اش و در آورد
وای چرا کتش و در آورد نکنه می خواد کاری کنه 😵 😨
همینطوری ساکت نشسته بودیم که یهو سرم و بلند کردن و رو به بهش گفتم :آه حوصلم سر رفت پس چرا حرف نمیزنی
دیدم به یه نقطه با لبخند شیطون داره نگاه میکنه، سرم برگردوندم و به اون نقطه که خیره شده بود نگاه کردم که
وا ای نه نه تو رو خدا
یه بیکینی قرمز جیغ لب آینه آویزان شده بود 👙
با جیغ بلند شدم و برش داشتم پشتم قا یمش کردم ولی کار از کار گذشته بود با خجالت سرم انداختم پایین
دیدم که روبه روم وایساده ولی سر من همچنان پایین بود با دستش چونمو گرفت و سرم و آورد بالا
روم نمی شد تو چشماش نگاه کنم
ارمبن: به من نگاه کن
--
ارمین :گفتم منو نگاه کن
با خجالت بهش نگاه کردم که با لحنی که شیطنت توش موج میزد گفت :سایز خانمم خوبه ها 😉
نمی دونم چرا وقتی گفت خانممم کارخونه قند داشتن تو دلم آب می کردن خیلی خوشم اومد گفت خانمممم ☺
وای خدا و باز با خجالت سرم و انداختم پایین که باعث شد قهقهه ای بز نه و تو بغل بگیر تم
چیی این همون کوه غرور که من و بغل کرد 😮 😰
ارمین :امشب بد چیزی شدی 😊
با نگرانی سرم و بالا اوردم و گفتم :بد شدم
تک خنده ای کرد و گفت:خیلی خوشگل شدی و بعد خیلی یهویی کاری رو که نیاید کرد لباش و گذاشت رو لبام
وای امشب چقدر من باید خجالت بکشم از خجالت داشتم می مردم
بعد از چند دقیق لباش از رو لبام برداشت و گفت:......

بقیش واسه بعد😉

با تشکرaram

لا یک ، کامنت ، فا لو فراموش نشه 😘 😘
دیدگاه ها (۹)

#ست#لباس

#پروفایل

پارت 9 نفس اقاجون:بچه ها برید اتافاتون حرفاتون و بزنید من و ...

#ست#دخترونه

وسط یه بازار شلوغ خیلی اتفاقی چشمامون بهم قفل شد... پلک نزد،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط