گناهکار part

گناهکار ) ۱۲۱ part

بلافاصله از روی صندلی بلند شد و آشپزخانه را ترک گفت درست یون بیول دست گذاشته بود روی نقطه ضعف جیمین شاید مرور هر خاطره ای از گذشته باعث می‌شد اون عصبی بشه
ات به رفتن جیمین نگاه کرد بلافاصله روبه یون بیول کرد و با نرمی گفت : ببین پسرم ناراحتش کردی کارت اشتباه بود
یون بیول بشقابش رو هول داد و با اخم گفت : خوب حقیقتو گفتم
ات بشقاب رو دوباره جلو کشید و نجوا کرد : پسرم بابات گناهی مرتکب نشده همینطور که ما ناراحت شدیم اونم ناراحت شده لطفاً اینجوری رفتار نکن باشه ....یون بیول کلافه چشم هاشو بست و گفت : چشم مامان
⁦⁦:⁠-⁠*⁩⁦
ات : روی تخت نشسته و پاهاشو جمع کرده بود کلافه از دست این همه غر زدن های جیمین گفت : جیمین نمی‌خواهی تمومش کنی اون هنوز بچه ست و دوران تلخش رو فراموش نکرده
مردش با بالاتنه برهنه جلوی کمد ایستاده و مشغول گشتن توی لباس هایش بود با اخم روبه همسرش کرد : این باعث نمیشه اینطوری با من رفتار کنه
ات با چهره ملایم و ظریفش لبخندی زدی و از روی تخت پایین رفت لباس خواب کوتاه و حریری اش یه شدت به تنش می آمد
با قدم های سمته مردش رفت و جلویش ایستاد دستاشو دوره گردنش حلقه کرد و خودشو بهش نزدیک کرد به یاده اینکه خیلی وقت نمی‌تونه کنار عشق اش بمونه میخواست هیچ پشیمونی توی دلش نمونه و از هر لحظه به خوبی استفاده کنه پس با لبخند پر رنگی به بدن برهنه شوهرش چسپید و با سر انگشت اش روی سینه برهنه شوهرش کشید و با ناز گفت : مرد من چرا انقدر سخت میگیری تو الان اخم نکن من فردا به یون بیول‌ میگم بیاد شرکت پیشت
نفس حرصی کشید و دستاشو دوره کمره همسرش حلقه کرد و عصبانیتش فروکش کرد اما بازم اخمی میان ابرو هایش بود جیمین : باشه بهش بگو بیاد منتظرشم اما دیر نکنه
ات لبخندی زد و روی نوک پاهایش ایستاد بوسه ای روی اخم های گره خورده ای که وسط ابرو های شوهرش بود نشوند جیمین نیشخندی زد و نجوا کرد : چی شده امشب شیطون شدی خانمم
ات بلند خندید و با چشم های زیبا و خندون به مردش نگاه کرد : اوممم.. بزار یکم فکر کنم .. کمی مکث کرد و ادامه داد : شایدم آره
بلند بلند خندید جیمین که محو این خنده و سرخوشی همسرش شده بود
دیدگاه ها (۰)

( گناهکار )۱۲۲ part لبخندی زد و لب هاشو مماس لب های همسرش ...

( گناهکار )۱۲۳ part ات آهسته دستش رو لغزوند و کمر بند شوهرش ...

گناهکار ) ۱۲۰ part ات : چیزی نپسندیدم و نگرفتم چرا داری می‌...

( گناهکار ) ۱۱۹ part وارد سالن شد اما را شروع صداهای که از د...

( گناهکار ) ۸۳ part جیمین کلافه درحال خشک کردن ظرف ها بود یو...

( گناهکار ) ۸۱ part نگاه کوتاهی به جیمین انداخت که ریلکس مشغ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط