سناریو

"سناریو"
وقتی به اجبار ازدواج کردین و اون تورو دوست نداره ولی تو اونو دوست داری و مریض میشه و تو ازش مراقبت میکنی.

نامجون🐨{هیچوقت فکر نمیکردم بعد از اون همه رفتار بدی که باهات داشتم اینطوری بهم محبت کنی*صدای گرفته*

جین🐹{اوممم سوپت در حد سوپ های من نیست ولی خوبه...*لبخندی زدی و اومدی بلند شی بری که نیم خیز شد و با چشمای ریز شده گفت* یادت باشه هیچوقت نمیتونی منو اسیر خودت کنی.

یونگی🐱{باور کن اگر بذاری دو دقیقه بخوابم بیشتر کفایت میکنه تا خوردن این دارو*حرصی*

جیهوپ🐿️{یاااا چند بار بگم از این غذا بدم میاد اینقدر اینو برام درست نکن*گریه الکی*

جیمین🐥{ای گلوم درد میکنههههه...چیه مریضی من نگاه داره...چرا میخندی هاااا میخوای بیام بیمارستانیت کنم*حرصی و کیوت*

تهیونگ🐻{من که میدونم میخوای منو بکشیییی...من که میدونم تو این دارو یه چیزیه ولی بده بخورمش... ای کمرم.

جونگ کوک🐰{ببین من که حالم بده ولی اگر بفهمم از دو متر خوراکی های من رد شدی اون موقع زنده بودنت با کائناته.
دیدگاه ها (۱۱)

های!بابت تاخیر این چند وقتم واقعا متاسفم چون امتحان هام شروع...

"سناریو"وقتی امتحانت رو دوباره خراب کردی *به عنوان پدر*نامجو...

"سناریو"وقتی موقع فیلم دیدن تو بغلشون خوابت میبرهنامجون🐨{بوس...

"سناریو"وقتی مریض میشن و تو ازشون مراقبت میکنی.نامجون🐨{اممم ...

خسته از سرکار برگشتم خونه . .مشغول خوردن شام بودم که داداشم ...

مهشید تو ‌کجایی بیا پیشم خیلی دلم گرفته خیلی دلم واست تنگ شد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط