part
part 167
لیلی: خفشو پست فطرت با پرویی هم به چشام زل زده
سوزومه: ددی بقلش کن الان گریه میکنه که بغلش نکردی
لیلی: سوزی ببند در گاله رو
ری با خندت ازشون خداحافظی کردو از خوابگاه اومد بیرون
پاتریشیا: دوست پسرت؟
سوزومه: هاع؟ ری رو میگی؟.... نه بابا از پنج سالگی دوستیم این برادرم میمونه
پاتریشیا: با لیلی کی اشنا شدی
سوزومه: از اول راهنمایی
پاتریشیا: ماهم از وقتی اومدیم دانشگاه باهم دوست شدیم
کاترین: حالااینارو ولش بیایین برای اومدنتون جشن پنج نفره بگیریم
سوزومه:ویسکیش بد من
کاترین : نمیشه که مهمونمون ویسکی مهمونمون کنه
پاتریشیا: راست میگه
کاترین : من دوشیشه دارم امروزو مهمون من
لیلی: پس منتظر چی هستید
باهم دیگه خوراکی اوردنو شروع کردن به خوردنو نوشیدن ویسکی
پاتریشیا: راستی چند تا قانون اینجارو باید بگیم
کاترین: راست میگه وگرنه تو بد دردسری میفتید
پاتریشیا: مهم تر از همه لیست چیز های ممنوعه رو بهت میدم اگه اون وسایل لوبره دیگه دنبالش نرو
کاترین : بخصوص ویسکی و نوشیدنی های الکلی
پاتریشیا: اگه بعد وقت خواب بیدار باشی هم مجازات میشی بقیشو فردا میگم
کاترین: بیایین به سلامتیمون بزنیم
«یک ماه بعد»
ویو سوزومه
تو این یه ماه خیلی روحیم باز شد با دخترای اتاقمون خیلی صمیمی شدیم ری هروز بعد شرکت بهم سر میزدو کمی هم تنقلات میاورد با هم اتاقی هامون اکیپ شدیمو هر چند روز یه بار میریم امروزم قرار بود بریم بازار گردیو بعدش هم قرار بود تو باغ خونه کاترین چادر بزنیم
ظهر بود تازه تلاسامون تموم شده بود کوفته اومدیم خوابگاه
پاتریشیا: بنظرم امروزو کنسل کنیم خیلی خستم
لیلی:نه یکم استراحت کنیم بعد میریم
کاترین: اینجوبی باشه به مامانم میگم چادرو خودش درست کنه
سوزومه: نه کِیفش به چیدن چادره
کاترین: پس ما دوتا بریم چادور رو بچینیم بعد بیایم باهم بریم بازار شب تو چادر بخوابیم
لیلی: اسکلی بازم میخوای اقای مورفی (مسئول خوابگاه) بیفته بجونمون
لیلی: خفشو پست فطرت با پرویی هم به چشام زل زده
سوزومه: ددی بقلش کن الان گریه میکنه که بغلش نکردی
لیلی: سوزی ببند در گاله رو
ری با خندت ازشون خداحافظی کردو از خوابگاه اومد بیرون
پاتریشیا: دوست پسرت؟
سوزومه: هاع؟ ری رو میگی؟.... نه بابا از پنج سالگی دوستیم این برادرم میمونه
پاتریشیا: با لیلی کی اشنا شدی
سوزومه: از اول راهنمایی
پاتریشیا: ماهم از وقتی اومدیم دانشگاه باهم دوست شدیم
کاترین: حالااینارو ولش بیایین برای اومدنتون جشن پنج نفره بگیریم
سوزومه:ویسکیش بد من
کاترین : نمیشه که مهمونمون ویسکی مهمونمون کنه
پاتریشیا: راست میگه
کاترین : من دوشیشه دارم امروزو مهمون من
لیلی: پس منتظر چی هستید
باهم دیگه خوراکی اوردنو شروع کردن به خوردنو نوشیدن ویسکی
پاتریشیا: راستی چند تا قانون اینجارو باید بگیم
کاترین: راست میگه وگرنه تو بد دردسری میفتید
پاتریشیا: مهم تر از همه لیست چیز های ممنوعه رو بهت میدم اگه اون وسایل لوبره دیگه دنبالش نرو
کاترین : بخصوص ویسکی و نوشیدنی های الکلی
پاتریشیا: اگه بعد وقت خواب بیدار باشی هم مجازات میشی بقیشو فردا میگم
کاترین: بیایین به سلامتیمون بزنیم
«یک ماه بعد»
ویو سوزومه
تو این یه ماه خیلی روحیم باز شد با دخترای اتاقمون خیلی صمیمی شدیم ری هروز بعد شرکت بهم سر میزدو کمی هم تنقلات میاورد با هم اتاقی هامون اکیپ شدیمو هر چند روز یه بار میریم امروزم قرار بود بریم بازار گردیو بعدش هم قرار بود تو باغ خونه کاترین چادر بزنیم
ظهر بود تازه تلاسامون تموم شده بود کوفته اومدیم خوابگاه
پاتریشیا: بنظرم امروزو کنسل کنیم خیلی خستم
لیلی:نه یکم استراحت کنیم بعد میریم
کاترین: اینجوبی باشه به مامانم میگم چادرو خودش درست کنه
سوزومه: نه کِیفش به چیدن چادره
کاترین: پس ما دوتا بریم چادور رو بچینیم بعد بیایم باهم بریم بازار شب تو چادر بخوابیم
لیلی: اسکلی بازم میخوای اقای مورفی (مسئول خوابگاه) بیفته بجونمون
- ۳.۹k
- ۲۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط