پارت

پارت۱۳
رمان: عشق پردردسر
دوروک: دخترا شما بیاین سوار ماشین بشین ما الان مشکل رو حل میکنیم ایبیکه: اره سوسن بیا بریم سوسن: نه من نمیام اسیه: سوسن چی داری میگی بیا سوار بشیم زود بریم دیگه دوروک: بیا سوار ماشین سوسن: نه سوار نمیشم بسه دیگه نمیخوام دیگه ولکان رو کتک بزنید همش در حال کتک زدن به ولکان هستید اونم گناه داره خب دوروک: وایسا من نفهمیدم تو داری از ولکان طرفداری میکنی (عمر اسلحه داره و میخواد شلیک کنه به ولکان) سوسن: عمر! (سوسن خودشو میندازه وسط و عمر شلیک میکنه) عمر: سوسن سوسن بلند شو سوسن چشماتو باز کن ولکان: عوضی تو چیکار کردی دوروک: تو یکی دیگه حرف نزن که هرچی بلا سرمون میاد تقصیر توعه اسیه: بسه دیگه داخل این وضعیت هم دارین دعوا میکنید ایبیکه: من الان زنگ امبولانس
بیمارستان......
پرستار: دکتر تیر خورده دکتر: هرچی زودتر ببرید اتاق عمل پلیس: چه اتفاقی افتاده ما باید اظهارات رو ثبت کنیم عمر: من تیر زدم به همسرم اسیه: برادرم بخاطر اینکه همسرش داخل اتاق عمله یکم حالش خوب نیست برادرش تیر زده ولکان کلیچ میتونید از من بازجویی کنید دوروک: عشقم داری چیکار میکنی اسیه: نمیتونم کاری کنم داداشم بره زندان بزار خودم میفهمم دارم چیکار میکنم
دیدگاه ها (۳)

پارت۱۴رمان: عشق پردردسرعمر: دکتر چیشد سوسن خوبه دکتر: خونری...

پارت۱۵رمان: عشق پردردسر شنگول: اها ایشالا هر چه زودتر خوب بش...

ولی این سکانس عالی بود. . . . . اصکی ممنوع

پارت ۴۴ فیک دور اما آشنا

bad loveکه ا.ت تو ماشین خوابش برد و جیمین خودش ا.ت رو تو خون...

اینم پارت پانزده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط