گناهکار part

گناهکار ) ۶۲ part

ات درحالیکه روی دسته صندلی نشسته بود با کمی تعجبی لب زد
ات : کدوم لباس ؟
جیمین قدمی نزدیکش شد و چونه اش رو با دو انگشتانش گرفت و خم شد تو صورتش تمام اجزای صورتش رو از نظر گذروند لب های قرمز صاف رنگش به شدت وسوسه انگیز بود با زبونش لبش رو تر کرد
سعی در حفظ کردن ظاهر جدی اش لب زد
جیمین : هنوز نفهمیدی باید لباس شوهرتو بشوری و اتو بکشی قبل از اومدن من باید آماده باشن
ات با خشمی جواب داد : پارک جیمین انگار این ازدواج رو واقعی دونست...
جیمین درحین راه رفتن بیخیال جواب جیمین : اگه نمی‌خواهی مین سو و لی هی ناراحت بشن پس عجله کن
کلافه از روی صندلی بلند شد و به دنبال شوهرش رفت
جیمین درحالیکه توی لباس ها می‌گشت ات به دنبالش بود بلاخره بعد از چندین دقیقه لباسش انتخاب شد هودی آبی رنگ همراه کت سفید و شلوار سفید داد تو بغل همسرش جیمین : میرم حموم زود کارتو تموم کن
بدون گرفتن جوابی از اتاق لباس خارج شد مات و مبهوت به رفتار هایش خیره شد واقعا گستاخانه رفتار میکرد
خیلی زود اتو کشید و گذاشت روی تخت صدای آب قطع شد باید هرچه زودتر می‌رفت بیرون همینکه قدمی برداشت متاسفانه جیمین از حمام بیرون آمد حوله تن پوش سیاه رنگی پوشیده بود و آب از سر و صورتش می‌چکید
ات هاج واج نگاهش کرد جیمین دستی لای موهای خیسش کشید و بعد رهاش کرد روی پیشانی سفیدش پخش شدن
ات : تموم شد زود بپوش تا دیر نشه
قدم برداشت ولی مو دستش توسط جیمین اسیر شد قلبش لرزید بعد از سال ها هر لمسی قلبش را به تپش در می آورد،
جیمین : چرا اینجوری رفتار می‌کنی
ات دستش رو ازش جدا کرد ولی جوابی از طرف همسرش دریافت نکرد
دوباره خواست برود اما باز هم محو دستش رو گرفت و کشوند طرفه خودش با صدای مردونه اش اخمی کرد و گفت جیمین : مگه با تو نیستم
ات : برو کنار داره دیر میشه
واقعا داشت عصبی اش میکرد این دفعه مچ دستش رو سفت تر گرفت و حولش داد روی تخت بلافاصله روش خیمه زد به قدری صورتش رو نزدیک کرد که نفس هاش اون دختر ور اذیت میکرد سریع دستاشو گذاشت روی شونه هایش تا از خودش دورش کند اما دست های ظریف توانایی دور کردن اون مرد رو نداشت با عجز لب زد ات : جیمین برو کنار

سلام جیگرا ...علیک رو نشنیدم
لایک های اونو بیخیال شدم دلم نیومد بیشتر از این منتظرتون بزارم با اینکه لایک نمیخوره من براتون می‌زارم
نویسنده یونجین اعظم به فکرتونه خوب پس شماهم باید کامنت های این پارتو به ۲۰۰ برسونید بعدش گذاشته میشه
مرسی از حمایت
دیدگاه ها (۲۵۰)

پس اون حمایت کننده های که ۲۰۰ ۱۰۰ کامنت می‌گذاشتند کجا هستن ...

( گناهکار ) ۶۵ part خیلی زود به ویلا قشنگ آنها رسیدند، آن دو...

( گناهکار ) ۶۱ part آنو از روی مبل بلند شد کمی دست دست کرد ا...

( گناهکار ) ۶۰ part خورشید کم کم از آسمان می‌رفت عصر دیر و...

( گناهکار ) ۷۱ part قلبش همانند آبی بر روی زمین ریخت جیمین ...

( گناهکار ) ۸۰ part جیمین بازو های همسرش رو فشرد و گفت : به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط