شیخ را گفتند دختران ما در امارات خرید و فروش میشوند

شیخ را گفتند: دختران ما در امارات خرید و فروش می‌شوند!
فرمود: ملالی نیست، شیوخ آنجا برادران مایند و تجارت با آنان حلال!

گفتند: سن فحشا به دوازده سال رسیده...
شیخ فرمود: خیالی نیست سن تکلیف نه سال است!

گفتند: فقرا کلیه هاشان تمام شد، قلب‌ها را میفروشند!!
شیخ فرمود: اشکالی نیست، فقط ایمانشان را نفروشند!!!

مریدان گفتند: جوانان غرق اعتیاد و افیون شده اند!
فرمود:مادام که در مجالس مختلط لهو و لعب نکنند ملالی نیست !

گفتند:مردان سه جا کار میکنند و از مردی رفته اند اما همچنان مقروض و بدهکارند!
شیخ فرمود: هنوز از دوازده شب تا اذان صبح زمان کافی برای نماز شب دارند پس اشکال وارد نیست!

گفتند: مردم از فقر و بدبختی و بی عدالتی افسرده و گریان و نالانند!
شیخ فرمود: مرحبا بسیار گریه کنید تا گناهانتان آمرزیده شود!

ناگاه مریدی عربده زد: وا مصیبتا
وا اسلاما... در میدان ولیعصر چند تار مو بیرون همی زدندی...!
شیخ خشمگین شد و کف بر دهان آورد و ناسزا گفت و هروله کنان براه افتاد و مریدان زنجیرها و قمه ها برداشتندی و عربده کشان همراه با دبه های ٤ لیتری اسید برای ارشاد به موقعیت اعزام شدند...
باز هم شعری از استاد هالو
دیدگاه ها (۱)

به مناسبت برداشته شدن تحریم ها ♦می ایستیم به احترام رنجهایِ ...

ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﻢ ﯾﺦ ﮐﺮﺩ، ﺩﺳﺘﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﮕﯿﺮﻡ !ﺟﯿﺐ ...

* ﮔﻔﺘﮕﻮﯼ ﻭﺍﻋﻆ ﻭ ﻋﺎﺭﻑ* »بسیار زیبا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط