ی وقتآی ی حرفآی چنان آتیشت میزن ک دوست دار فر
یہ وقتآیے، یہ حرفآیے،... چنان آتیشت میزنہ کہ دوست دارے فریاد بزنے، ولــے نمیتونــے! دوست دارےاشک بریزے، ولی نمیتونے! حتے دیگہ نفس کشیدنم برات سخت میشہ! تمام وجودت میشہ بغضے کہ نمیترکه.. بہ این میگن "درد بے درمون"
- ۲.۰k
- ۱۵ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط