خوب من

خوب من...

لحظه هایم همه با توست که بی پروایند
مثل تو، دغدغه هایم همگی زیبایند

جز تو، از دست همه حوصله ام سر رفته ست
از همان ها که چو دیوار میانِ مایند

با بهشت تو، برایم همه ی مردم نیز
با همه خوبیِ شان، دوزخ جانفرسایند ؛

دیر گاهی ست که بیزارم از آنها... زیرا
بدترین مانعِ عشقِ من و تو، آنهایند

دست هایم که پُر از خستگی و تشویشند
باز در سایه ی آغوش تو می آسایند

"عشقِ  نفرینی" ، این است گناه من و تو
جُرمِ ما را همه ی شهر نمی بخشایند

تو اگر نشنوی و گوش به آنها ندهی
شعرهایم پس از این، مثل خودم تنهایند.
دیدگاه ها (۱)

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺧﺪا ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪن, ﺳﺨﺖ اﺳﺖ.....ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻔﺴﯽ ﺗﻮ را ﻧﺪﯾﺪن ﺳﺨﺖ...

تنهایی یعنی...کنار دریا ایستاده ای....صدای موج....انتظار انت...

خوب من ...گاهی وقتا فراموش کن کجایی، به کجا رسیدی و به کجا ن...

هیچکس دلش نمیخواهد ازغم بنویسد..!!امامگر کم است چشمانی خیس ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط