مافیای سرد من pt

مافیای سرد من (pt 1)
خستم ... دیگه هیچ امیدی برای زندگی ندارم ... هر روز سخت کار کن ..اخرم یه چسه پول بهت برسه ... اوه سلام،من لیندا ارلین هستم ... میتونید منو لیندا صدا کنید ... 23 سالمه و تنها و اواره زندگی میکنم .. مدر مادر و برادرم مردن ...و خب اره یه دختر تکو تنها تو خیابونا میچرخه ... چون هیچ یرپناهی نداره ... پولی که در میارم به زور خرج خوردو خوراکم میشه ... چه برسه بخوام خونه اجاره بکنم ...
(راوی)
لیندا تو یه کافه تو پایین شهر کار میکنه .. و شبا تو پارک میخوابه ... ساعت 9:30 بود .. لیندا کارش تو کافه تموم شده بود و داشت میرفت ... قافل از اینکه اون شب...
(یونگی)
*محکم رو میزش دستشو میکوبونه و داد میکشه (علامت یونگی &)
&*داد* یعنی چییییی ... پس شما دوتا چیکاره اید ... یعنی چی که لیندا فرار کرده (نکته این لیندا نامزدصابقه جیمینه و لیندای اصلی نیست)
(علامت دست یار ها ×)
×قربان ... اون هویتشو تغییر داده و داره کار میکنه ..
&*داد*
(علامت تهیونگ¥)
¥یونگی اروم باش ... خودم پیداش میکنم *رو به دستیار یا * زود باشین منو ببرین محل کار لیندا
(راوی)
ساعت تغریبا 11 شده بود... تهیونگ به همرار دستیار ها به محل کار نامزد جیمین رفتن ... اون تو کافه ای که لیندا خودمدن کار میکنه کار میکرو
تهیونگ خودش تنها وارد کافه شد و یواشکی دفتر گارسون هارو چک کرد تا که اسم لیندارو تو اسامی دید ...تمام اطلاعاتشو دراورد و فهمید که شبا رو تو پارک میخوابه ... با دستیار ها به سمت اولین پارک نزدیک کافه حرکت کرد ...لیندا تو همون موقع داشت برای خودش قدم میزد که ...
(لیندا)
داشتم قدم میزدم تا کمی خوابم بگیره ... که دیدم یه ون مشکی با سرعت داره به سمتم میاد ... ترسیدمو میخواستم بدو ام تو پارک که در ون باز شد و دونفر منو کشیدن تو ون ... همون موقع دستمالی گزاشتن رو دهنم و دیگه هیچی نفهمیدم
(یونگی)
داشتم سی*گارمو میکشیدم که تهیونگ همراه با دختری که تو بغلش بود اومد تو ...
خب قشنگا ... اینم اولین پارت 😊
امید وارم خوشتون اومده باشه
هیچ شرطی برای پارت بعد نیست فقط خواهش میکنم حمایت شه 💜
دوست دارین پارت بعدو بزارم ؟
دیدگاه ها (۸)

مافیای سرد من (pt 2)سیگ*ارمو خاموش کردم و رفتم سمت تهیونگ......

مافیای سرد من (pt 3)یه هو دستشو محکم گرفتمو از روی کاناپه به...

happy birth day kookقلب بالارو قرمز میکنی☝#فیک #فیکشن #سناری...

بچه ها فیک رو بنویسم ؟

پارت دوم رمان یونگی و ات

my amethyst

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط