عشق اشتباه

عشق اشتباه🪽🌑
قسمت سوم: پرواز✨🌚
______________________

*ارن میپره وسط حرف میکاسا*

ارن: خبببببب میای بریم یه سفر دو نفره

میکاسا:اگه رفتیم بعد یه اتفاقی بین لیوای و هانجی افتاد چی؟؟؟

ارن: باشه باشه بابا اصلا اونا رو هم میبریم

میکاسا: اخ جوننننن برم به هانجی و لیوای خبر بدم


میکاسا: سلام بر هانجی و لیوای
میگم احیانا اتفاقی بین شما دوتا بیوفتاد تو اتاق

هانجی: اومممممم نه .... نه.. نه ا..ا.. اصلا

لیوای: اصلا تو دروغ گفتن خوب نیستی!

میکاسا: حالا بیخیال من و ارن تصمیم گرفتیم بریم سفر و شما دو تا رو هم با خودمون ببریم

لیوای: من که نمیام بی خودی دلتونو خوش نکنید

هانجی:وایییییی خیلی وقته سفر نرفتممممممم

میکاسا: باشه پس به ارن میگم سه تا بلیط هواپیما بخره من رفتم بایییییی

روز بعد

هانجی : راستش ناراحتم که لیوای نمیاد

*میکاسا جوابی نمیده و با ارن حرف میزنه*

هانجی:میگم صندلیه من کدومه؟

ارن: خببببب راستش تو با ما توی یه هواپیما نیستی هواپیما ما ساعت ۶ پرواز میکنه مال تو ساعت ۷

هانجی تو ذهنش:فک کنم بتونم با تنهاییم کنار بیام البته فک کنم

بلندگو: پرواز فلان به مقصد کیوتو

ارن: این پرواز ماست
میکاسا: خدافظ هانجی:)))

هانجی: خ..خ.. خدافظ

*هواپیما ارن و میکاسا به پرواز در میاد*

هانجی با گریه:ف.. ف... فک نکنم بتونم تنها باشم ب.. باید بخوابم... اره میخوابم
*و واقعا خوابید*

بلندگو:پرواز فلان به مقصد کیوتو
*هانجی از خواب میپره و عین موشک میره سمت پله های هواپیما*
(دوستان دقت کنید اول دم گیت بیلیطو میده بعد میره ها)

هانجی:باید سریع برم روی صندلیم بشینم و بخوابم احساس میکنم دارم از هوش میرم

از زبون لیوای

اهههههه اگه توی کیوتو هانجی رو پیدا نکردم چیکار کنمممممم
اصلا به درک پیداش نکردم به جهنم
او فک کنم صندلیم این باشه

عه..

این خانمه چقد اشنا میزنه

اوممممم

ببخشید خانم.......
_______________
اگه گفتی اون خانمه کیه
بهت شکلات میدم😂🍫