پارت سرکش
پارت: ۳《سرکش》
بعد از حدود ساعت ۲ نصف شب اون جشن مزخرف پایان یافت و پسر به بادیگارد ه دستور داد برن در اتاق دختر رو باز کنن و بعد روی همون کاناپه که نشسته بود دراز کشید.
از اینکه دختر فرار کنه هیچ ترسی نداشت چون خونش به قدری بزرگ بود که دختر در خروج رو به راحتی پیدا نمیکرد! و حتی داخل حیاط خونش کلی بادیگارد قرار داشت و راه فراری نداشت.
بادیگارد در اتاق دختر رو باز کردن و بعدش با کل خدمه های حاضر در خونه به بیرون حرکت کردند.
دختر متوجه باز شدن در شد پس سریع از روی تخت بلند شد و به سمت در رفت درو باز کرد و از اتاق خارج شد.با تعجب به بزرگی خونه و زیبایی هاش خیره شد و از پله ها رفت پایین. به هال رسید و به اطراف نگاهی کرد و با دیدن عکس مستر جئون مو به تنش سیخ شد!
دختر پسر رو میشناخت؟کجا پسر رو دیده بود؟از کی میشناسش؟
سردترین و خشن ترین مافیایی که تو اسپانیا دنبالش میگردن و اسمش همواره همهجا هستش. یکبار که دختر به سمت خونه برگشت این پسر رو دید و حتی به حرفاش با پدرش هم گوش کرد.
《فلش بک به چند شب قبل》
دختر از بیرون اومد که جلوی خونه یک لیموزین گرون قیمت دید.بدون توجه به اون
سه تا قول بیابونی و اون مرد عضله که به چهارچوب در تکیه داده بود از کنارش گذشت و به سمت اتاقش رفت.
پدر ا/ت: ا..ارباب دستم به شلوارتون...بهشون بگین بس کنن..تا آخر این ماه پولتون رو جو..آخ..
بادیگارد ها بی توجه به شکمش لگد میزدن
زمانی که ازم پول به اون گنده ای رو گرفتی میبایست فکر اینجاشو هم کنی jk حرومزاده
پدر ا/ت بالاخره با کلی التماس تونست از شر مرد خلاص شه. دخترک هم از لای در داشت این صحنه رو میدید هم خوشحال میشد هم ناراحت.
خوشحال از اینکه اونجور مردی که تصور میکرد وجود داشت و ناراحت از اینکه پدرش زیر مشت و لگد های بد بادیگاردها بود.
#بیتیاس#جونگکوک#تهیونگ#جیمین#شوگا#جیهوپ#نامجون#جین
بعد از حدود ساعت ۲ نصف شب اون جشن مزخرف پایان یافت و پسر به بادیگارد ه دستور داد برن در اتاق دختر رو باز کنن و بعد روی همون کاناپه که نشسته بود دراز کشید.
از اینکه دختر فرار کنه هیچ ترسی نداشت چون خونش به قدری بزرگ بود که دختر در خروج رو به راحتی پیدا نمیکرد! و حتی داخل حیاط خونش کلی بادیگارد قرار داشت و راه فراری نداشت.
بادیگارد در اتاق دختر رو باز کردن و بعدش با کل خدمه های حاضر در خونه به بیرون حرکت کردند.
دختر متوجه باز شدن در شد پس سریع از روی تخت بلند شد و به سمت در رفت درو باز کرد و از اتاق خارج شد.با تعجب به بزرگی خونه و زیبایی هاش خیره شد و از پله ها رفت پایین. به هال رسید و به اطراف نگاهی کرد و با دیدن عکس مستر جئون مو به تنش سیخ شد!
دختر پسر رو میشناخت؟کجا پسر رو دیده بود؟از کی میشناسش؟
سردترین و خشن ترین مافیایی که تو اسپانیا دنبالش میگردن و اسمش همواره همهجا هستش. یکبار که دختر به سمت خونه برگشت این پسر رو دید و حتی به حرفاش با پدرش هم گوش کرد.
《فلش بک به چند شب قبل》
دختر از بیرون اومد که جلوی خونه یک لیموزین گرون قیمت دید.بدون توجه به اون
سه تا قول بیابونی و اون مرد عضله که به چهارچوب در تکیه داده بود از کنارش گذشت و به سمت اتاقش رفت.
پدر ا/ت: ا..ارباب دستم به شلوارتون...بهشون بگین بس کنن..تا آخر این ماه پولتون رو جو..آخ..
بادیگارد ها بی توجه به شکمش لگد میزدن
زمانی که ازم پول به اون گنده ای رو گرفتی میبایست فکر اینجاشو هم کنی jk حرومزاده
پدر ا/ت بالاخره با کلی التماس تونست از شر مرد خلاص شه. دخترک هم از لای در داشت این صحنه رو میدید هم خوشحال میشد هم ناراحت.
خوشحال از اینکه اونجور مردی که تصور میکرد وجود داشت و ناراحت از اینکه پدرش زیر مشت و لگد های بد بادیگاردها بود.
#بیتیاس#جونگکوک#تهیونگ#جیمین#شوگا#جیهوپ#نامجون#جین
- ۱۵.۰k
- ۲۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط