من و دوستم تو یه خونه زندگی میکنیم
❌من و دوستم تو یه خونه زندگی میکنیم❤️🩹🔞
مدتی بود که از #ازدواج من و سیامک گذشته بود اما با تمام دوا درمون هایی که انجام دادیم باز انگار بچه آوردن ما یه رویایه دست نیافتنی بود..
مادر شوهرم زیر گوش سیامک #آواز زن دوم گرفتن رو مدت ها بود شروع کرده بود..
حقم داشت، سیامک تنها فرزند پسری بود که بعد از اون اتفاق براش باقی مونده بود.. توی همین روز های سیاه زندگیم بود که یهو فکرم رفت پیش #بانو، تنها دوست صمیمی ک داشتم.. میدونستم سیامک هم ازش خوشش میاد..
یهو زد به سرم، شماره بانو رو گرفتم و گذاشتم روی اسپیکر تا هرکسی که تو اون خونه بود بشنوه..
اما انگار من از تمام اتفاقات بین سیامک و بانو باخبر نبودم..
بقیش رو بزارم؟
مدتی بود که از #ازدواج من و سیامک گذشته بود اما با تمام دوا درمون هایی که انجام دادیم باز انگار بچه آوردن ما یه رویایه دست نیافتنی بود..
مادر شوهرم زیر گوش سیامک #آواز زن دوم گرفتن رو مدت ها بود شروع کرده بود..
حقم داشت، سیامک تنها فرزند پسری بود که بعد از اون اتفاق براش باقی مونده بود.. توی همین روز های سیاه زندگیم بود که یهو فکرم رفت پیش #بانو، تنها دوست صمیمی ک داشتم.. میدونستم سیامک هم ازش خوشش میاد..
یهو زد به سرم، شماره بانو رو گرفتم و گذاشتم روی اسپیکر تا هرکسی که تو اون خونه بود بشنوه..
اما انگار من از تمام اتفاقات بین سیامک و بانو باخبر نبودم..
بقیش رو بزارم؟
- ۹۴۹
- ۲۸ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط