جونگکوک
𝖇𝖑𝖔𝖈𝖐 𝖉𝖆𝖞
𝖕𝖆𝖗𝖙 = 5
جونگکوک
*پیدا کردی..
• چی..
* خدمتکار شخصی
• نه هنوز قربان
*پس حقوقو ببر بالا یکم..
• چشم قربان
* برو
• چشم
ا/ت
تو گوشیم دنبال کار بودم..
که با حقوق یک خدمتکار شخصی مواجه شدم..
خیلی زیاد بود..
سری به مامان بزرگ نشون دادم..
" مامانی اینوووووو
خیلی خوبه..
&چی
میخوای منو تنها بزاری
" مامانی ما به پول احتیاج داریم..
میرم اونجا هر چی در اوردم پولشو برای میفرستم..
خیلی خوبه..
& هر چی خودت میدونی
بغض
" میدونستم نازاحت میشی
ولی ما مجبوریم
ببخشید مامانی
& بیا بریم شام
" چشم
شام خوردیم
جونگ کوک..
رو میز نشسته بودم
و مشغول ورغ زدن و بررسی کارام بودم..
~(علامت لارا یکی از خدمتکارا)
~سلام ارباب..
خسته شدید..
میخوایید اسراحت کنید..
خم شدم دست کشیدم روی مردونگیش
* رو اعصابم نرو
برو بیرون
~پس میرم شامتونو میارم..
*از این به بعد اینجور لباسا بپوشی جلوی من تا خود صبح باید بگی غلط کردم..
فهمیدیییییی..
~ب.. له
*شام نمیخوام
گمشو
~ چشم
سری رفتم
*رفتم کپیدم
ا/ت
فردا صبح
سری پاشدم
رفتم لباس پوشیدم
سری رفتم سوار اتوبوس شدم..
تا برم..
تا تست برم..
𝖕𝖆𝖗𝖙 = 5
جونگکوک
*پیدا کردی..
• چی..
* خدمتکار شخصی
• نه هنوز قربان
*پس حقوقو ببر بالا یکم..
• چشم قربان
* برو
• چشم
ا/ت
تو گوشیم دنبال کار بودم..
که با حقوق یک خدمتکار شخصی مواجه شدم..
خیلی زیاد بود..
سری به مامان بزرگ نشون دادم..
" مامانی اینوووووو
خیلی خوبه..
&چی
میخوای منو تنها بزاری
" مامانی ما به پول احتیاج داریم..
میرم اونجا هر چی در اوردم پولشو برای میفرستم..
خیلی خوبه..
& هر چی خودت میدونی
بغض
" میدونستم نازاحت میشی
ولی ما مجبوریم
ببخشید مامانی
& بیا بریم شام
" چشم
شام خوردیم
جونگ کوک..
رو میز نشسته بودم
و مشغول ورغ زدن و بررسی کارام بودم..
~(علامت لارا یکی از خدمتکارا)
~سلام ارباب..
خسته شدید..
میخوایید اسراحت کنید..
خم شدم دست کشیدم روی مردونگیش
* رو اعصابم نرو
برو بیرون
~پس میرم شامتونو میارم..
*از این به بعد اینجور لباسا بپوشی جلوی من تا خود صبح باید بگی غلط کردم..
فهمیدیییییی..
~ب.. له
*شام نمیخوام
گمشو
~ چشم
سری رفتم
*رفتم کپیدم
ا/ت
فردا صبح
سری پاشدم
رفتم لباس پوشیدم
سری رفتم سوار اتوبوس شدم..
تا برم..
تا تست برم..
- ۱۷.۵k
- ۱۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط