در هر جداشدنی درد و اندوه وجود دارد و در بعضی جدا شدنها د
در هر جداشدنی درد و اندوه وجود دارد و در بعضی جدا شدنها درد بیشتر میشود چون جامعه مسیر جداشدن را سخت تر میکند و کمتر پذیرای آن است.
طلاق، تصمیمی ست که درد و اندوهش بیشتر از جدایی های دیگر است. چون جامعه بر این نوع جداشدن برچسب هایی زده است که فرد را وارد جریانی سخت تر و دردناک تر میکند.
دختر و پسری که برای مدت طولانی با هم رابطه دارند قطعا در زمان جدا شدن دستخوش احساسات ناخوشاید زیادی میشوند اما وقتی شخصی ازدواج میکند همین جداشدن رنگ و بوی دیگری به خود میگیرد چون جایگاه ازدواج با جایگاه رابطه داشتن فرق دارد! همانطور که جامعه به اشتباه ازدواج را نوعی دست آورد تلقی میکند، طلاق را هم نوعی شکست ارزیابی میکند و این پروسه ی جداشدن را پیچیده تر میکند.
جداشدن ادمها از یکدیگر برای هر دو طرف رابطه، دردناک است اما نقش اطرافیان در کم رنگ کردنِ این دردها بسیار زیاد است.
زمانی که فردی بعد از جداشدن به آغوش خانواده اش برمیگردد با شرایطی جدید رو به رو میشود که تطبیق دادن خودش با شرایط احتیاج به زمان دارد.
او تصویر ذهنی خودش را در مورد خودش و آینده اش به صورت موقت از دست داده است.
هر فردی که جدا میشود و طلاق میگیرد در بحرانی موقت اما طولانی قرار میگیرد که احتیاج به همدلی و همراهی اطرافیانش دارد.
افرادی که جدا میشوند احتیاج به خلوت و تنهایی دارند و از این انزوا و تنهایی خود خواسته شان نترسید.
ارام ارام خودشان به جمع برمیگردند و با افراد کمی معاشرت میکنند. این شروعِ بازگشت به دوستی ها و رابطه های اجتماعی ست.
اگر به خانه و به نزد افراد خانواده شان برگشته اند بهتر است اتاقی جدا به آنها داده شود و مدام با چک کردن و کنترل کردنِ انها نگرانی خود را به انها یاداوری نکنید، انها خودشان بیشتر از شما نگران و مضطرب هستند.
به شعور ادمها احترام بگذارید. فردی که جدا شده است چه فرزند دلبندتان باشد چه خواهر یا برادرتان احتیاج به احترام دارد و احترام انها را با همدردی های کودکانه و محبت های افراطی و دلسوزی های مادرانه، پایمال نکنید.
بهترین کاری که میتوانید انجام دهید گوش دادن و درک کردنِ انهاست. لازم نیست حتما راه حلی داشته باشید و در هر شرایطی خودتان را مجبور کنید که نیمه ی پر لیوان را به انها نشان دهید. ادمی که تازه جدا شده است احتیاج به زمان دارد تا ذهنش را منسجم کند، صحبت های شما در مورد زیبایی صبح و فرصت های جدید فقط میتواند فشار را در انها بیشتر کند.
ادمی که تازه جدا شده است شبیه به فردی ست که دست و پایش شکسته است و به صورت موقت در گچ هستند، پس نمیتواند بدون درد و اندوه هدفهای رنگارنگ و پایداری را دنبال کند. جدا شدن پروسه ای غم انگیز و دردناک است که در فرد احساسات تلخی را بیدار میکند و هرچقدر شما بگویید چقدر دنیا و زندگی شیرین و لذت بخش است، تلخیِ غم کم نمیشود. این تلخی با صبوری خود فرد و گذشت زمان کم رنگ تر میشود.
به افرادی که جدا شده اند فرصت بدهید که سوگواری کنند، که اشفته باشند و پریشانی شان را با هدفهای گیج و کوتاه مدت به شما نشان دهند. شما پریشان نشوید و نترسید از این نوسان خلق و عدم انسجام در تصمیم گیری. بیشتر این علائم بعد از مدتی از بین میروند.
طلاق اسیب های درونی زیادی به فرد وارد میکند و عزیز شما هم از این اسیب ها مستثنی نیست. سعی نکنید با سرزنش و فشار و یا ایجاد انگیزه های سطحی انها را وادار به تغییر کنید. ادمها برای عبور از بحرانها احتیاج به زمان دارند نه فشار.
پرخاشگری ها و رفتارهای نوسانی شان را بزرگتر از حد معمول جلوه ندهید و با انها نوسانی برخورد نکنید. فردی که در بحران جدایی به سر میبرد ممکن است هر از گاهی بی دلیل احساس خشم و درماندگی کند و این خشم را به شما نشان دهد. صبور باشید و بدانید که این بخشی از پروسه ی بهبود است. در نهایت قبل از هر بهبودی، برون ریزی هایی وجود دارد.
سرگشتگی، هدفهای کوتاه مدتی که رها میشوند، خشم هایی که دلیل منطقی ندارند، بی حوصلگی و مقاومت در شرکت کردن در مهمانی ها مخصوصا مجالس عروسی، میل به انزوا و گریه، بی خوابی و اه و ناله کردن، حساسیت و زودرنجی بخشی از پروسه ی بهبود است. صبور باشید و همدل.
زمان ارام ارام شکستگی را جوش میدهد و انها دوباره به مسیر زندگی برمیگردند و میتوانند بدوند و رها از گذشته و بحرانی که پشت سر گذاشته اند وارد رابطه ها شوند. از این نوسانات نترسید و انها را هم نترسانید. فقط کنارشان بایستید و به انها یاداوری کنید که "حضور" دارید در سکوت. همین کافی ست.
طلاق، تصمیمی ست که درد و اندوهش بیشتر از جدایی های دیگر است. چون جامعه بر این نوع جداشدن برچسب هایی زده است که فرد را وارد جریانی سخت تر و دردناک تر میکند.
دختر و پسری که برای مدت طولانی با هم رابطه دارند قطعا در زمان جدا شدن دستخوش احساسات ناخوشاید زیادی میشوند اما وقتی شخصی ازدواج میکند همین جداشدن رنگ و بوی دیگری به خود میگیرد چون جایگاه ازدواج با جایگاه رابطه داشتن فرق دارد! همانطور که جامعه به اشتباه ازدواج را نوعی دست آورد تلقی میکند، طلاق را هم نوعی شکست ارزیابی میکند و این پروسه ی جداشدن را پیچیده تر میکند.
جداشدن ادمها از یکدیگر برای هر دو طرف رابطه، دردناک است اما نقش اطرافیان در کم رنگ کردنِ این دردها بسیار زیاد است.
زمانی که فردی بعد از جداشدن به آغوش خانواده اش برمیگردد با شرایطی جدید رو به رو میشود که تطبیق دادن خودش با شرایط احتیاج به زمان دارد.
او تصویر ذهنی خودش را در مورد خودش و آینده اش به صورت موقت از دست داده است.
هر فردی که جدا میشود و طلاق میگیرد در بحرانی موقت اما طولانی قرار میگیرد که احتیاج به همدلی و همراهی اطرافیانش دارد.
افرادی که جدا میشوند احتیاج به خلوت و تنهایی دارند و از این انزوا و تنهایی خود خواسته شان نترسید.
ارام ارام خودشان به جمع برمیگردند و با افراد کمی معاشرت میکنند. این شروعِ بازگشت به دوستی ها و رابطه های اجتماعی ست.
اگر به خانه و به نزد افراد خانواده شان برگشته اند بهتر است اتاقی جدا به آنها داده شود و مدام با چک کردن و کنترل کردنِ انها نگرانی خود را به انها یاداوری نکنید، انها خودشان بیشتر از شما نگران و مضطرب هستند.
به شعور ادمها احترام بگذارید. فردی که جدا شده است چه فرزند دلبندتان باشد چه خواهر یا برادرتان احتیاج به احترام دارد و احترام انها را با همدردی های کودکانه و محبت های افراطی و دلسوزی های مادرانه، پایمال نکنید.
بهترین کاری که میتوانید انجام دهید گوش دادن و درک کردنِ انهاست. لازم نیست حتما راه حلی داشته باشید و در هر شرایطی خودتان را مجبور کنید که نیمه ی پر لیوان را به انها نشان دهید. ادمی که تازه جدا شده است احتیاج به زمان دارد تا ذهنش را منسجم کند، صحبت های شما در مورد زیبایی صبح و فرصت های جدید فقط میتواند فشار را در انها بیشتر کند.
ادمی که تازه جدا شده است شبیه به فردی ست که دست و پایش شکسته است و به صورت موقت در گچ هستند، پس نمیتواند بدون درد و اندوه هدفهای رنگارنگ و پایداری را دنبال کند. جدا شدن پروسه ای غم انگیز و دردناک است که در فرد احساسات تلخی را بیدار میکند و هرچقدر شما بگویید چقدر دنیا و زندگی شیرین و لذت بخش است، تلخیِ غم کم نمیشود. این تلخی با صبوری خود فرد و گذشت زمان کم رنگ تر میشود.
به افرادی که جدا شده اند فرصت بدهید که سوگواری کنند، که اشفته باشند و پریشانی شان را با هدفهای گیج و کوتاه مدت به شما نشان دهند. شما پریشان نشوید و نترسید از این نوسان خلق و عدم انسجام در تصمیم گیری. بیشتر این علائم بعد از مدتی از بین میروند.
طلاق اسیب های درونی زیادی به فرد وارد میکند و عزیز شما هم از این اسیب ها مستثنی نیست. سعی نکنید با سرزنش و فشار و یا ایجاد انگیزه های سطحی انها را وادار به تغییر کنید. ادمها برای عبور از بحرانها احتیاج به زمان دارند نه فشار.
پرخاشگری ها و رفتارهای نوسانی شان را بزرگتر از حد معمول جلوه ندهید و با انها نوسانی برخورد نکنید. فردی که در بحران جدایی به سر میبرد ممکن است هر از گاهی بی دلیل احساس خشم و درماندگی کند و این خشم را به شما نشان دهد. صبور باشید و بدانید که این بخشی از پروسه ی بهبود است. در نهایت قبل از هر بهبودی، برون ریزی هایی وجود دارد.
سرگشتگی، هدفهای کوتاه مدتی که رها میشوند، خشم هایی که دلیل منطقی ندارند، بی حوصلگی و مقاومت در شرکت کردن در مهمانی ها مخصوصا مجالس عروسی، میل به انزوا و گریه، بی خوابی و اه و ناله کردن، حساسیت و زودرنجی بخشی از پروسه ی بهبود است. صبور باشید و همدل.
زمان ارام ارام شکستگی را جوش میدهد و انها دوباره به مسیر زندگی برمیگردند و میتوانند بدوند و رها از گذشته و بحرانی که پشت سر گذاشته اند وارد رابطه ها شوند. از این نوسانات نترسید و انها را هم نترسانید. فقط کنارشان بایستید و به انها یاداوری کنید که "حضور" دارید در سکوت. همین کافی ست.
- ۱۵.۴k
- ۰۷ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط