دیانا رفتیم رستوران یهویی مهشاد با طاها اومد ب ارسلان ق

دیانا : رفتیم رستوران یهویی مهشاد با طاها اومد ب ارسلان قول داده بودم مگرنه ....
مهشاد : سلام بچه ها معرفی میکنم عشقم طاها
محراب : مهگل این اکس تو نیست
مهگل : با بغص بلند شدم بازی محراب لو دادم طاها زدم
طاها : مهگل بغلش کردم 
مهشاد : رفتم سمت محراب بهش گفتم انقد سختت بود معذرت خواهی کنی
محراب : مهشاد گرفتم تو بغل خودم
ارسلان : دیانا بیا منم تو بغل کنم عشقم
دیانا : بعدش همه رفتیم هتل شب نشستیم دور اتیش داشتیم درمورد اسم بچه من بحث میکردیم
ارسلان : عشقم خودش انتخاب میکنه
دیانا : من میگم اگر دختر شد بزاریم هانا اگر پسر شد بزاریم امیر
مهشاد :  میخوای لاشیش کنی
محراب : همه خندیدیم
دیدگاه ها (۵)

#عشق_قدیمی‌#پارت1‌دیانا : یعنی چی مامان؟یعنی الان من باید بخ...

وقتی دعوت بودید نامزدی...یارت ۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط