یک نور سفید در تاریکی
یک نور سفید در تاریکی
پارت چهارم
خواب پدر و مادرم رو دیدم .
(جیغ) جونکوک باصدای جیغ من از خواب بیدار شد ومنو بیدار کرد و بهم آب داد.
بعد جونکوک ازم پرسید خوبی هرشب کابوص
میبینی
من: نه با مرگ والدینم زندگیم تاریک شده
جونکوک گفت: من هستم نگران نباش من یک نور سفید توی او تاریکی میشم.
وبعدش...... 💋💋بوس. از. ل. ب. 🫣
.......
......
......
مممممممممممممممممممممم
ذهن من همون لحظه: بسته ول کن کبود شد بسته ولکن میگم ولکن🫦
بعد جونکوک بهم گفت: دوست دارم
من: چ چی؟
جونکوک: من دوست دارم.
و دوبارم گرفتن ل. ب. 🍑🍑😐
ذهن من:ول کن.
و بعد بغلم کرد خوابید
فردا وقتی تو بغل جونکوک پاشودم هنوز جونکوک خوابید بود من لوپ جونکوک بوسیدم 😘
و دوباره خوابیدم.
دیگه پاشیم روزمونو بسازیم
جونکوک: نگفتی جواب
ذهنم: جواب چی
آهان دیشب گفت: دوست دوخترم میشی
من گفتم: من لباس پرانسسی دوست دارم
جونکوک: چی؟
من: خوب بره عروسی لباس عروسی میخوام..
جونکوک:.......
پایین پارت چهار
پارت چهارم
خواب پدر و مادرم رو دیدم .
(جیغ) جونکوک باصدای جیغ من از خواب بیدار شد ومنو بیدار کرد و بهم آب داد.
بعد جونکوک ازم پرسید خوبی هرشب کابوص
میبینی
من: نه با مرگ والدینم زندگیم تاریک شده
جونکوک گفت: من هستم نگران نباش من یک نور سفید توی او تاریکی میشم.
وبعدش...... 💋💋بوس. از. ل. ب. 🫣
.......
......
......
مممممممممممممممممممممم
ذهن من همون لحظه: بسته ول کن کبود شد بسته ولکن میگم ولکن🫦
بعد جونکوک بهم گفت: دوست دارم
من: چ چی؟
جونکوک: من دوست دارم.
و دوبارم گرفتن ل. ب. 🍑🍑😐
ذهن من:ول کن.
و بعد بغلم کرد خوابید
فردا وقتی تو بغل جونکوک پاشودم هنوز جونکوک خوابید بود من لوپ جونکوک بوسیدم 😘
و دوباره خوابیدم.
دیگه پاشیم روزمونو بسازیم
جونکوک: نگفتی جواب
ذهنم: جواب چی
آهان دیشب گفت: دوست دوخترم میشی
من گفتم: من لباس پرانسسی دوست دارم
جونکوک: چی؟
من: خوب بره عروسی لباس عروسی میخوام..
جونکوک:.......
پایین پارت چهار
- ۱.۴k
- ۲۷ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط