بنازم آنکه دایم

بنازم آنکه دایم
گفتگوی کربلا دارد
دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا

دارددلش چون کربلا کوی حسین است

و نمی داندکه همچون دوردستان آروزی

کربلا دارد
به یاد کاروان اربعینی با گریه می گوید

به هر جا هست زینب رو به سوی کربلا دارد
اگر چه برده از این سر زمین آخر دلی

پرخونولی دلبستگی از جان به کوی کربلا

داردبه یاد آن لب تشنه هنوز این عاشق

خستهبه کف جامی لبالب از سبوی کربلا

دارداگر دست قضا مانع شد از رفتن به

پابوسشهمی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد...
دیدگاه ها (۸)

آنچه از من خواستی با کاروان آورده امیک گلستان گل به رسم ارمغ...

ساربانا ز اشتران بگشای پبارلحظه ای ما را به حال خود گذاراینک...

آنچه درسوگ تو ای پاک تر از پاک گذشتنتوان گفت که هر لحظه، چه ...

...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط