ی خیاط مشهور بودی و امروز هم مثل همیشه سرت شلوغ بود برا ی

ی خیاط مشهور بودی و امروز هم مثل همیشه سرت شلوغ بود برا ی مشتری ی خاص
اومد و رو صندلی کنارت نشست و سرش رو بالا گرفت و بهت خیره شد *گیف* پیرسینگاش خیلی قشنگ بود و از طرفی دوس داشتی باهاش صحبت کنی
+ پیرسینگات قشنگن جیمین شی
جیمین : خوبه
با این حرفش تصمیم گرفتی دهنتو ببندی و بکارت ادامه بدی
+ اگ میشه بلند شی باید اندازه گیری کنم
بلند شد و رو اون چارپایه ایستادی چشمات ب چشماش دوخته شد و بدون هیچ حرکتی فقط زل زده بودی بهش
دستشو رو گونه ات کشید
جیمین : میدونی چق میشه ؟
با گیجی جواب دادی : چی ؟
جیمین : ک دلمو بردی ....

نظر بدید پلیز🥨



❀°#jimin
دیدگاه ها (۵)

ازمونتو رد شده بودی و خیلی عصبانی بودی داشتی به استادت بدو ب...

چند ساعتی تا برگشتن ته از تورشون مونده بود توهم بعد از اینکه...

شب بود و داشتی با نامجون به فیلم نگاه میکردین.+نامجوناااا._ه...

نوچ نوچ نوچ جلوی تهیونگ

My angel (part 14 )چند دقیقه ای میشد که محو فضای اطرافت شده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط