آیدل خلافکار
آیدل خلافکار Part=5
رفتم سمتش
-بزار بوت کنه
+خودم میدونم چکار کنم
اومد نزدیک ترسم رو گذاشتم کنار و سر جام واستادم منو بو کرد بعد چند دقیقه نشستم رو زمین به چشم هاشو زل زدم که
-نه تو چشماش زل ن..ز...ن
چان داشت کلمه آخرش رو میگفت که یک لیست به صورتم زد و دوباره بهم نگاه کرد خشکم زده بود چان انگشتش رو سمتم گرفته بود و بلند قهقهه میزد منم پوکر نگاهش میکردم
بلند شدم و یک دستمال برداشتم و صورتم رو پاک کردم و نگاهش کردم هم شده بود رو زمین و از خنده داشت میمرد بهش ناخداگاه لبخند میزدم نیشم تا گوشم رفته بود من الان کنار این پسرم پسری که انتظار داشتم ببینمش و به صداش گوش کنم نیشم بسته شد
+چان
-ب..ال..ه
هنوز نفسش بالا نیومده بود
+بسه دیگه باهات حرف دارم
مرتب نشست
-بله
+تو منو دوست داری؟
-اره دیگه اگر دوست نداشتم چرا پس اینجایی هر کس پاشو بیاد تو خونه من یعنی خیلی دوسش دارم میدونستی جی وای پی اصلا خونه منو ندیده
+ترکم که نمی کنی
-به هیچ وجه
+ولی اگر مجبور باشی چی اگر برای هیت ها و فن ها و فنوار ها باشه میخوای چکار کنی
-من باهاشون مقابله میکنم
+پس راز منو هم مثل این پلنگت نگهدار فقط پسرا بدونن
-باشه....میشه تو پیشم بمونی....من ازت مراقبت میکنم تو هر شرایطی
+من..اوم.....من...ا..اره...میمونم
-جدی؟
اومد تو صورتم
+اره اره خدایی دارم راستش رو میگم
(خلاصه ا/ت و چان با خوبی و خوشی زندگی کردن روزی از روز ها یک فردی گوشی ا/ت رو حک میکنه و عکس های چان رو میبینه تو اینتر نت پخش میکنن بعدش هم چان قبل از این که فنوار راه بیوفته چان اطراف میکنه که با ا/ت رابطه داره و خواهد داشت فردایه اون روز جی وای پی میاد دم در خونه چان ولی چان راهش نمیده داخل آخه شما هنوز لباس هاتو نپوشیده بودی😈 جی وای پی هم با جریان شما اوکی میشه آخه پول جمع میکنه بعدش شما به خوبی و خوشی کامل زندگی میکنین امممممااااااااا
(نه اما نداره زر زدم)
رفتم سمتش
-بزار بوت کنه
+خودم میدونم چکار کنم
اومد نزدیک ترسم رو گذاشتم کنار و سر جام واستادم منو بو کرد بعد چند دقیقه نشستم رو زمین به چشم هاشو زل زدم که
-نه تو چشماش زل ن..ز...ن
چان داشت کلمه آخرش رو میگفت که یک لیست به صورتم زد و دوباره بهم نگاه کرد خشکم زده بود چان انگشتش رو سمتم گرفته بود و بلند قهقهه میزد منم پوکر نگاهش میکردم
بلند شدم و یک دستمال برداشتم و صورتم رو پاک کردم و نگاهش کردم هم شده بود رو زمین و از خنده داشت میمرد بهش ناخداگاه لبخند میزدم نیشم تا گوشم رفته بود من الان کنار این پسرم پسری که انتظار داشتم ببینمش و به صداش گوش کنم نیشم بسته شد
+چان
-ب..ال..ه
هنوز نفسش بالا نیومده بود
+بسه دیگه باهات حرف دارم
مرتب نشست
-بله
+تو منو دوست داری؟
-اره دیگه اگر دوست نداشتم چرا پس اینجایی هر کس پاشو بیاد تو خونه من یعنی خیلی دوسش دارم میدونستی جی وای پی اصلا خونه منو ندیده
+ترکم که نمی کنی
-به هیچ وجه
+ولی اگر مجبور باشی چی اگر برای هیت ها و فن ها و فنوار ها باشه میخوای چکار کنی
-من باهاشون مقابله میکنم
+پس راز منو هم مثل این پلنگت نگهدار فقط پسرا بدونن
-باشه....میشه تو پیشم بمونی....من ازت مراقبت میکنم تو هر شرایطی
+من..اوم.....من...ا..اره...میمونم
-جدی؟
اومد تو صورتم
+اره اره خدایی دارم راستش رو میگم
(خلاصه ا/ت و چان با خوبی و خوشی زندگی کردن روزی از روز ها یک فردی گوشی ا/ت رو حک میکنه و عکس های چان رو میبینه تو اینتر نت پخش میکنن بعدش هم چان قبل از این که فنوار راه بیوفته چان اطراف میکنه که با ا/ت رابطه داره و خواهد داشت فردایه اون روز جی وای پی میاد دم در خونه چان ولی چان راهش نمیده داخل آخه شما هنوز لباس هاتو نپوشیده بودی😈 جی وای پی هم با جریان شما اوکی میشه آخه پول جمع میکنه بعدش شما به خوبی و خوشی کامل زندگی میکنین امممممااااااااا
(نه اما نداره زر زدم)
- ۶.۹k
- ۰۸ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط