عکاس رال باز من
عکاس رال باز من
P3
ویوات
صبح شده با سر درد وجیعی از خواب بلند شدم هیچی یادم نمیومد ولی رقص و که کردم وشیک هایی که زدم رو یادم میومد
من دیشب توی حال خوابید با الوین
ها.؟ الوین کجاست بلند شدم و بدون توجه به لباس هاپ رفتم تو حال بادیدن صحنه ی روبه روم یه لحظه حالم بد شد
_الوین
گمشید دیگه دقیقه همدیگر نبو/سید چیزی نمیشه
به سرعت هم جدا شدن بخاطره اینکه معذب نشن ازشون دور شدم و تنهاشون گذاشتم
وارد اتاق شدم و لباس هام رو تعویض کردم
با سر و صدایی که خودم از عمد ایجاد میکردم از اتاق زدم بیرون به سمت آشپزخانه رفتم و قرص زد خماری رو از کابینت پیدا کردم و خوردم همه جا تمیز شده بود
به سمت لی وون رفتم ( دوست پر الوین ).
_دیروز چجوری آمدی؟
+ آ اااا .... خب الوین مست زنگ زد بهم و گفت بیام
منم هم دم رفیق هام گرم از بالکن آمدم تو در رو باز نکردی بعدش دوتاتونم خوابوندم و خونه رو تمیز کردم
_ مرسی ممنون
که صدای الوین از آشپز خونه بلند شد بیاین صبحونه حاظره به همراه لی وون وارد اشپزخونه شدیم و بعد از اتمام غذا تشکر کردی و سفره رو جمع کردم و ظرف ها رو شستم
( پرش به شب )
×الوین چقدر طولش میدی زود باش دیر میمونیم ها .... !
_امدم دختر
×الوین چقدر جیگر شدی خدایی اگه پسر بودم خودم میگرفتمت....!
_مزه نریز بریم
یدونه پیراهن سیاه بلند پوشیدم که همه جا بدنم رو پوشونده بود ولی جلوش کمی باز بود یه کت سیاه هم برداشتم و کفاش های ساده مشکی براق ام رو برداشتم کیفم رو برداشتم چون خوشگل بودم زیادی به آرایش نیاز نشدم
سوار ماشین شدیم و بعد نیم ساعت رسیدم
از ماشین پایین آمدم و وارد یه عمارت شدیم
جلوی عمارت بادیگارد هایی بودند هرچقدر جلوتر میرفتیم صدای موزیک بیشتر میشد
داخل شدیم برخلاف همه کلوب ها که بوی سیگار و الکل میداد اینجا رایحه خوشی به دنبال شد یجا نشستم و خدمتکارا الکل برامون آوردن من یه جام برداشتم و سر کشیدم که الوین گفت
×هعی دختر زیاده روی نکنی ها
_با سر جوابش رو دادم که آهنگ مورد علاقه ام پخش شد دست الوین گرفتم رو رفتم وسط تعداد آدما کم بود ولی با اوج گرفتن آهنگ و رقص منو الوین وسط شلوغ شد
کاملن مست شده بودم و داشتم تلو تلو میخوردم الوین رو گم کرده بودم که با تنه یه نفر افتادم زمین ودستی رو به رو دارز شد بدون نگاه کردن به طرف مقابل دستش گرفتم و بلند شدم که بعد حفظ تعادل
_لیدی با ما افتخار میدن رقص دونفره ای داشته باشیم ؟
+پیراهنم رو درست کردنم و گفتم : باعث افتخاره
دستش دور کمر باریکم قرار گرفت و دست رو روی شونه اش گذاشتم بعد از پایان آهنگ و رقص به یه نوشیدنی دعوتم کرد ولی توی یکی از اتاق های عمارت قبول کردم و باهام داشتیم ویسکی مینوشیدیم که ازش پرسیدم
_اسمتون چیه؟
ادامه دارد.....
P3
ویوات
صبح شده با سر درد وجیعی از خواب بلند شدم هیچی یادم نمیومد ولی رقص و که کردم وشیک هایی که زدم رو یادم میومد
من دیشب توی حال خوابید با الوین
ها.؟ الوین کجاست بلند شدم و بدون توجه به لباس هاپ رفتم تو حال بادیدن صحنه ی روبه روم یه لحظه حالم بد شد
_الوین
گمشید دیگه دقیقه همدیگر نبو/سید چیزی نمیشه
به سرعت هم جدا شدن بخاطره اینکه معذب نشن ازشون دور شدم و تنهاشون گذاشتم
وارد اتاق شدم و لباس هام رو تعویض کردم
با سر و صدایی که خودم از عمد ایجاد میکردم از اتاق زدم بیرون به سمت آشپزخانه رفتم و قرص زد خماری رو از کابینت پیدا کردم و خوردم همه جا تمیز شده بود
به سمت لی وون رفتم ( دوست پر الوین ).
_دیروز چجوری آمدی؟
+ آ اااا .... خب الوین مست زنگ زد بهم و گفت بیام
منم هم دم رفیق هام گرم از بالکن آمدم تو در رو باز نکردی بعدش دوتاتونم خوابوندم و خونه رو تمیز کردم
_ مرسی ممنون
که صدای الوین از آشپز خونه بلند شد بیاین صبحونه حاظره به همراه لی وون وارد اشپزخونه شدیم و بعد از اتمام غذا تشکر کردی و سفره رو جمع کردم و ظرف ها رو شستم
( پرش به شب )
×الوین چقدر طولش میدی زود باش دیر میمونیم ها .... !
_امدم دختر
×الوین چقدر جیگر شدی خدایی اگه پسر بودم خودم میگرفتمت....!
_مزه نریز بریم
یدونه پیراهن سیاه بلند پوشیدم که همه جا بدنم رو پوشونده بود ولی جلوش کمی باز بود یه کت سیاه هم برداشتم و کفاش های ساده مشکی براق ام رو برداشتم کیفم رو برداشتم چون خوشگل بودم زیادی به آرایش نیاز نشدم
سوار ماشین شدیم و بعد نیم ساعت رسیدم
از ماشین پایین آمدم و وارد یه عمارت شدیم
جلوی عمارت بادیگارد هایی بودند هرچقدر جلوتر میرفتیم صدای موزیک بیشتر میشد
داخل شدیم برخلاف همه کلوب ها که بوی سیگار و الکل میداد اینجا رایحه خوشی به دنبال شد یجا نشستم و خدمتکارا الکل برامون آوردن من یه جام برداشتم و سر کشیدم که الوین گفت
×هعی دختر زیاده روی نکنی ها
_با سر جوابش رو دادم که آهنگ مورد علاقه ام پخش شد دست الوین گرفتم رو رفتم وسط تعداد آدما کم بود ولی با اوج گرفتن آهنگ و رقص منو الوین وسط شلوغ شد
کاملن مست شده بودم و داشتم تلو تلو میخوردم الوین رو گم کرده بودم که با تنه یه نفر افتادم زمین ودستی رو به رو دارز شد بدون نگاه کردن به طرف مقابل دستش گرفتم و بلند شدم که بعد حفظ تعادل
_لیدی با ما افتخار میدن رقص دونفره ای داشته باشیم ؟
+پیراهنم رو درست کردنم و گفتم : باعث افتخاره
دستش دور کمر باریکم قرار گرفت و دست رو روی شونه اش گذاشتم بعد از پایان آهنگ و رقص به یه نوشیدنی دعوتم کرد ولی توی یکی از اتاق های عمارت قبول کردم و باهام داشتیم ویسکی مینوشیدیم که ازش پرسیدم
_اسمتون چیه؟
ادامه دارد.....
- ۳.۱k
- ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط