روز های بعد از تو
پارت 4
پرش به 20 سال بعد
با نوری که از لای پرده وارد اتاق میشد بیدار شدم
شوگا :عههه بازم یه روز دیگه
از روی تخت بلند شد و به طرف سرویس بهداشتی رفت توی اینه بخودش خیره شده بود
شوگا :پیر شدی اقای مین
کار هایی لازم رو انجام داد و از پله ها به پایین رفت
سالنی کوچیک و کثیف
لباس های چروکیده روی مبل افتاده بود شیشه خونه و قاب عکسا خاکی بود
شوگا:اههه چند ساله گردگیری نکردم؟
به طرف اشپزخونه رفت و در یخچالو باز کرد همین که به سمت شیر خیز برداشت
زنگ در به صدا در اومد
شوگا:اهههه لعنتی
به طرف FFرفت و گوشی رو برداشت
شوگا:کیههه
الکس:منم
شوگا:بیا تو. Lَشتو
و در رو باز کرد و الکس وارد خونه شد
الکس دوست چندین ساله شوگا بود که باهاش تو محل کارش اشنا شده بود
الکس:هیونگ بالاخره ..بلیطت رو گرفتم ..میتونی بری کره
شوگا::اه عالیه ...قراره افسرده تر شم
الکس:برو یه هوایی به کلت بخوره
شوگا:اره هوایی که توش جون هی هارا کوک تفس کشیدن ...چه هوای سبکی
الکس:داری با کی قهر میکنی ...خدا هر 3 تاشونو رحمت کنه ولی بسه دیگه 20 ساله داری برای جونهی عزاداری میکنی 19 سال برای هارا و کوک ...تمومش کن شوگا
شوگا:من تمام خانوادمو از دست دادم و این اگه حتا 100 سالم بگذره از یاد من نمیره الکس
....
هیچ وقت وقتی که بهم گفتن جون هی تموم کرده یادم نمیره
هیچ وقت وقتی که از سر کار اومدم خونه و با جسد هارا مواجه شدم یادم نمیره
هیچ وقت وقتی که بهم زنگ زدن و گفتن کوک تصادف کرده رو یا م نمیره
من به فاصله 1 سال همسر و دخترمو از دست دادم و به فاصله 3 ماه برادر زنمو ...یا بهتر بگم دوستمو
الکس:هیونگ ..جین نامجون تهیونگ جیمین مخصوصا جیهوپ منتظرتن ..خونت منتظرته شوگا
شوگا:اهه باشه
الکس:پرواز برای ساعت 6 غروبه میام دنبالت ..ساعت 4 اماده باش زودتر بریم
شوگا:......
تا پارت بعدی باییییی🫠🎀
》شرط 《
لایک 10
کامنت10
پرش به 20 سال بعد
با نوری که از لای پرده وارد اتاق میشد بیدار شدم
شوگا :عههه بازم یه روز دیگه
از روی تخت بلند شد و به طرف سرویس بهداشتی رفت توی اینه بخودش خیره شده بود
شوگا :پیر شدی اقای مین
کار هایی لازم رو انجام داد و از پله ها به پایین رفت
سالنی کوچیک و کثیف
لباس های چروکیده روی مبل افتاده بود شیشه خونه و قاب عکسا خاکی بود
شوگا:اههه چند ساله گردگیری نکردم؟
به طرف اشپزخونه رفت و در یخچالو باز کرد همین که به سمت شیر خیز برداشت
زنگ در به صدا در اومد
شوگا:اهههه لعنتی
به طرف FFرفت و گوشی رو برداشت
شوگا:کیههه
الکس:منم
شوگا:بیا تو. Lَشتو
و در رو باز کرد و الکس وارد خونه شد
الکس دوست چندین ساله شوگا بود که باهاش تو محل کارش اشنا شده بود
الکس:هیونگ بالاخره ..بلیطت رو گرفتم ..میتونی بری کره
شوگا::اه عالیه ...قراره افسرده تر شم
الکس:برو یه هوایی به کلت بخوره
شوگا:اره هوایی که توش جون هی هارا کوک تفس کشیدن ...چه هوای سبکی
الکس:داری با کی قهر میکنی ...خدا هر 3 تاشونو رحمت کنه ولی بسه دیگه 20 ساله داری برای جونهی عزاداری میکنی 19 سال برای هارا و کوک ...تمومش کن شوگا
شوگا:من تمام خانوادمو از دست دادم و این اگه حتا 100 سالم بگذره از یاد من نمیره الکس
....
هیچ وقت وقتی که بهم گفتن جون هی تموم کرده یادم نمیره
هیچ وقت وقتی که از سر کار اومدم خونه و با جسد هارا مواجه شدم یادم نمیره
هیچ وقت وقتی که بهم زنگ زدن و گفتن کوک تصادف کرده رو یا م نمیره
من به فاصله 1 سال همسر و دخترمو از دست دادم و به فاصله 3 ماه برادر زنمو ...یا بهتر بگم دوستمو
الکس:هیونگ ..جین نامجون تهیونگ جیمین مخصوصا جیهوپ منتظرتن ..خونت منتظرته شوگا
شوگا:اهه باشه
الکس:پرواز برای ساعت 6 غروبه میام دنبالت ..ساعت 4 اماده باش زودتر بریم
شوگا:......
تا پارت بعدی باییییی🫠🎀
》شرط 《
لایک 10
کامنت10
- ۲.۰k
- ۰۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط