پارت

پارت 62
ارباب زاده


قبول کردن اینکه بومگیو توی شرکت کار کنه برای سوبین مثل جهنم بود
ولی حرفی هم نمی تونست روی حرف یونجون بزنه
یونجون معلوم نبود چه نقشه برای بومگیو داره و چه کلکی توی کارشه ..
سوبین از این میترسید که یونجون به بومگیو نزدیک به درسته که یونجون مال سوبین نبود ولی اینکه کنار کسی دیگه باشه هم برای سوبین خیلی سخت بود ...

" پس فردا با بومگیو حرف بزن و بهش پیشنهاد کاری بده
بعید می‌دونم همچین شانسی رو از. دست بده و این در خواست رو رد کنه .."

سوبین به یونجون چشم گفت ...
سوبین از اینکه یونجون هیچ وقت خودش شخصاً با بومگیو حرف نمی‌زد خوشحال بود این بهترین کار بود باعث می شود
کمی از حسادت سوبین کم بشه ...
سوبین نمی‌توانست این حرف رو مخفی کنه و به بومگیو نگه و از طرفی هم نمی تونست وجود بومگیو رو بپذیره توی شرکت باید چیکار میکرد که اون نیاد توی شرکت ...


( روز بعد )

پاهایش رو روی هم دیگه انداخت و گفت

" ولی به نفعته که قبول نکنی چوی بومگیو !"

بومگیو کمی مکث کرد سوبین نگاهی به چهره پسر مقابلش انداخت و گفت

" گفته بودم ازت خوشم نمیاد هنوز هم نظرم همانه ...
هر چقدر پول بخواهی بهت میدم یا هم هر جا دوست داشته باشی برات کار جور میکنم "

بومگیو ناباورانه پوزخند زد و گفت

" الان داری بهم پیشنهاد رشوه میدی ؟!"



ادامه دارد...
دیدگاه ها (۰)

پارت :63ارباب زاده ...سوبین با لحن سردی گفت " اگر عقل داشته ...

پارت :64ارباب زاده سوبین برای اینکه بومگیو نره پیش یونجون مج...

پارت :61 ارباب زاده " راستی به بومگیو چی گفتی امروز بد حالشو...

لایک یادتون نره 🖤🔥

پارت23

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط