پارت
پارت 3
که دیدم. لیا یکی از پاهاش انداخته رو پای جیمین خیلی عصبی و ناراحت شدم همون موقع صدای مادر جیمین شنیدم که گفت
م. ج لیا خودت جمع کن ببینم جیمین خجالت نمیکشی (داد)
لیا وا زنعمو مگه چیکار کردم (با عشوه)
- مامان دختر عمومه کاری نکرده
م. ج کافی جیمین ات زن تو نه لیا
-باشه مامان
ویو خودم
ات وقتی حرف های جیمین شنید بغض کرد و رفت سرویس بهداشتی
ویو ات
ات نباید گریه کنی ارایشت خراب میشه اروم باش یزره رژ بزن و برو
ویو خودم (ویو در ویو)
وقتی ات رفت پایین باید پیش جیمین میشست چون این یه رسم بود که پدر جیمین اول میشینه و بعد کنارش جیمین و کنار جیمین ات ولی الان لیا اونجا نشسته بود
+هعی لیا اونجا جای منه
لیا وا خب حالا یبارم من اینجا بشینم
-ات خب یجای دیگه بشین
م. ج ات عزیزم بیا جای من
+نه مادر جان
میا (دختر عمه جیمین) ات خداروشکر عروس با شعوری و به رسم روسمای ما احترام میزار برعکس بقی
+میا ولش کن (ات پیش میا نشست)
ویو جیمین
تمام مدت سر میز ات یجوری منو نگاه میکرد که انگار ارث باباشو خوردم مقصر خودش با اون لباس و اون ارایش غلیظ اومده اینجا وایسا ات ببین بعد از مهمونی چه بلای سرت میارم 😈😈😈😈
بعد تموم شدن غذا
ات نشسته بود که احساس کرد یکی داره به رون پاش نگاه میکنه اون پسرعموی جیمین بود
پ. ع ات اندام خیلی خوبی داری
+عا م. م. ممنون
همین حرف کافی بود تا جیمین بزنه به سیم اخر و از کنار لیا بلند شد اومد پیش ات نشست و دستشو گذاشت روی رون پای ات و در گوشش گفت
-بریم خونه باهات کار دارم جوجه
+...
-با توم ات
+بامن حرف نزن(سرد) برو بچسب به لیا(بغض)
-ات اون فقط دختر عمومه
+اگه اینجور منم از این به بعد اگه پسرعموم بهم دست زد و چسبید بهم و پاشو انداخت روپام و دست به رون پام زد و سر میز شام کنارم نشست و نزاشت شوهرم کنارم بشینه میگم پسر عموم و تو حق نداری هیچ اعتراضی بکنی (عصبی، کلاقه، منطقی)
_..(با صورت قرمز شده به ات نگاه میکنه)
+(یه ابروش انداخت بالا و به جیمین نگاه کرد)
_بریم خونه خونه بهت میفهمونم برای کی
+گگگ(ادای جیمین در میاره) اخ رون پام چته وحشی کندیش
-صدات در نیاد
+عه باشه مامان
م. ج جانم
که دیدم. لیا یکی از پاهاش انداخته رو پای جیمین خیلی عصبی و ناراحت شدم همون موقع صدای مادر جیمین شنیدم که گفت
م. ج لیا خودت جمع کن ببینم جیمین خجالت نمیکشی (داد)
لیا وا زنعمو مگه چیکار کردم (با عشوه)
- مامان دختر عمومه کاری نکرده
م. ج کافی جیمین ات زن تو نه لیا
-باشه مامان
ویو خودم
ات وقتی حرف های جیمین شنید بغض کرد و رفت سرویس بهداشتی
ویو ات
ات نباید گریه کنی ارایشت خراب میشه اروم باش یزره رژ بزن و برو
ویو خودم (ویو در ویو)
وقتی ات رفت پایین باید پیش جیمین میشست چون این یه رسم بود که پدر جیمین اول میشینه و بعد کنارش جیمین و کنار جیمین ات ولی الان لیا اونجا نشسته بود
+هعی لیا اونجا جای منه
لیا وا خب حالا یبارم من اینجا بشینم
-ات خب یجای دیگه بشین
م. ج ات عزیزم بیا جای من
+نه مادر جان
میا (دختر عمه جیمین) ات خداروشکر عروس با شعوری و به رسم روسمای ما احترام میزار برعکس بقی
+میا ولش کن (ات پیش میا نشست)
ویو جیمین
تمام مدت سر میز ات یجوری منو نگاه میکرد که انگار ارث باباشو خوردم مقصر خودش با اون لباس و اون ارایش غلیظ اومده اینجا وایسا ات ببین بعد از مهمونی چه بلای سرت میارم 😈😈😈😈
بعد تموم شدن غذا
ات نشسته بود که احساس کرد یکی داره به رون پاش نگاه میکنه اون پسرعموی جیمین بود
پ. ع ات اندام خیلی خوبی داری
+عا م. م. ممنون
همین حرف کافی بود تا جیمین بزنه به سیم اخر و از کنار لیا بلند شد اومد پیش ات نشست و دستشو گذاشت روی رون پای ات و در گوشش گفت
-بریم خونه باهات کار دارم جوجه
+...
-با توم ات
+بامن حرف نزن(سرد) برو بچسب به لیا(بغض)
-ات اون فقط دختر عمومه
+اگه اینجور منم از این به بعد اگه پسرعموم بهم دست زد و چسبید بهم و پاشو انداخت روپام و دست به رون پام زد و سر میز شام کنارم نشست و نزاشت شوهرم کنارم بشینه میگم پسر عموم و تو حق نداری هیچ اعتراضی بکنی (عصبی، کلاقه، منطقی)
_..(با صورت قرمز شده به ات نگاه میکنه)
+(یه ابروش انداخت بالا و به جیمین نگاه کرد)
_بریم خونه خونه بهت میفهمونم برای کی
+گگگ(ادای جیمین در میاره) اخ رون پام چته وحشی کندیش
-صدات در نیاد
+عه باشه مامان
م. ج جانم
- ۴.۲k
- ۰۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط