کردی تو مرا با دو سه تا بوسه ی تبدار

کردی تو مرا با دو سه تا بوسه ی تبدار
در سینه ی دیوار، گرفتارِ گرفتار

به به که عجب لحظه ی پر شور و شری بود
آن لحظه که دادی تو مرا مخزن الاسرار

چون غنچه ی نو چیده ی تو وصف ندارد
در این همه لعبت تو شدی مرکز پرگار

ای ماه رخ ، سینه بلورین، نمکدار
ای قند لبت قند تراشیده ی بازار

تا آب شود بوسه میان دو لب من
در لحظه ی بوسیدن من دست نگه دار

الحق والانصاف که تو معجزه کردی
شق القمری بود در آن گوشه ی دیوار

مسرورم از این کام که دادی و گرفتی
کردی تو مرا، یار ترین یار وفادار

ای موج تو ویرانگر و ای شور تو عصیان
ای موج پر از شور کمی دست نگه دار
دیدگاه ها (۱)

کاش آن آینه بودم منکه به هر صبحتو را می دیدممی کشیدمهمه اندا...

جان من عشق تو را چیدن و دیدن هنر است.باهمه عشوه گری , بر تو ...

ﺗﻮ ﮐﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺑﯽ ﺗﺎﺑﻢﺷﺐ ﺍﺯ ﻫﺠﻮﻡ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﺩ...

آنکه دائم هوس سوختن ما میکردکاش می آمد و از دور تماشا میکرد

دلشان میخواهد.چرا .به کسی مربوط نیست ....مربوط هست.

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط