بگذار هر چه بدی هست در این خاک بماند

بگذار هر چه بدی هست در این خاک بماند؛
من و تو رهگذر کوچه ی عشقیم؛
و همین بس که تو را دوست بدارم؛
نکند خسته شوی یا که ببازی!
من کنار تو نشستم
که تو بر عشق بنازی
کمکت خواهم کرد؛
که به شکرانه ی این عشق؛
تو یک کلبه بسازی
که در آن بوی خدا هست
و این حس
سر آغاز قشنگی ست
که آغاز شود بودن و بی عشق نماندن...
به من آهسته بگو:
هستی و هستم...
دیدگاه ها (۵)

"عشـــAـــق"قشنگ ترین اتفاق دنـــــیاستآرزو دارم این احـــــ...

به بعضیا باس گفت رابطه منو عشقم مثل چای و شکر میمو...

همان،یک مشت دانه ی، احساسی، ، ...

می شود بیایی؟؟؟ بیایی و بر سطر اخر دفتر دلتنگی هایم یک « تما...

با توام آااااای ! پدر سوخته بازی کافی ستهی خرابم کنی و باز ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط