هفتمین عشق
هفتمین عشق
Part50
+که دیدم کوک رو تاب نشسته ولی اون تاب مال بچه هاست
منم رفتم و کنارش نشستم بهش نگاه کردم اشک تو چشاش جمع بود
که یه اب نبات از تو کیفم در اوردم
اب نبات میقولی؟
_تو فکر بودم که با صدای اشنایی به خودم اومدم
که دیدم اته بهش نگاه کردم و اب نباتو ازش گرفتم
چجوری پیدام کردی؟
+اینش مهم نیس
بگو ببنم چرا اومدی اینجا
قبلن خیلی بازی میکردم وقتی بچه بودم
ولی بعد مرگ مامان بابام دیگه نتونستم بازی کنک
_اینجا بهم آرامش خاصی میده
وقتی بچه بودم با یه دختر بچه میومدم اینجا و کلی خاطره های قشنگ ساختیم حتی یبار دعوا کردیم
اونم بخاطر اینکه ببخشمش یدونه ازین اب نباتا بهم داد (خنده)
+وایی چه خاطره ی شیرینی بعدش چی شد اون الان کجاست؟
_نمیدونم کجاست
خیلی یهویی غیب شد کاش یبار دیگه میتونستم ببینمش
اون تنها سر پناهم بود وقتی تو اون همه بهران داشتم میمردم بغلم کرد و با یه ابنبات منو خوشحال کرد
+امیدوارم بتونی پیداش کنی
دستمو گذاشتم رو دستش که بهو نگاه کرد
منم تو چشاش ذول زدم و گفتم....
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
Part50
+که دیدم کوک رو تاب نشسته ولی اون تاب مال بچه هاست
منم رفتم و کنارش نشستم بهش نگاه کردم اشک تو چشاش جمع بود
که یه اب نبات از تو کیفم در اوردم
اب نبات میقولی؟
_تو فکر بودم که با صدای اشنایی به خودم اومدم
که دیدم اته بهش نگاه کردم و اب نباتو ازش گرفتم
چجوری پیدام کردی؟
+اینش مهم نیس
بگو ببنم چرا اومدی اینجا
قبلن خیلی بازی میکردم وقتی بچه بودم
ولی بعد مرگ مامان بابام دیگه نتونستم بازی کنک
_اینجا بهم آرامش خاصی میده
وقتی بچه بودم با یه دختر بچه میومدم اینجا و کلی خاطره های قشنگ ساختیم حتی یبار دعوا کردیم
اونم بخاطر اینکه ببخشمش یدونه ازین اب نباتا بهم داد (خنده)
+وایی چه خاطره ی شیرینی بعدش چی شد اون الان کجاست؟
_نمیدونم کجاست
خیلی یهویی غیب شد کاش یبار دیگه میتونستم ببینمش
اون تنها سر پناهم بود وقتی تو اون همه بهران داشتم میمردم بغلم کرد و با یه ابنبات منو خوشحال کرد
+امیدوارم بتونی پیداش کنی
دستمو گذاشتم رو دستش که بهو نگاه کرد
منم تو چشاش ذول زدم و گفتم....
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
- ۷.۱k
- ۱۷ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط