حق از نامها خدا و از صفات او و به معن درست و واقع ...
حق، از نامهاى خدا و از صفات او و به معنى درست و واقع و كامل و عدل و به معنى قرآن و اسلام و ملك و مال و شايسته و واجب و لازم و ثابت و راست و نقيض باطل و استوارى و بهره و نصيب و مرگ است. همچنين به معنى ايجاد كننده چيزى است به اقتضاى حكمت يا چيزى است كه به اقتضاى حكمت ايجاد شده است يا اعتقاد به واقعيت و حقيقت امر و يا قول و فعلى است كه بر حسب آن چه واجب است، در وقتى كه واجب است و به اندازه اى كه واجب است صادر شود. اين كلمه در اصل لغت مصدر است به معنى در جاى خود قرار گرفتن و مطابقت و موافقت (مفردات، راغب، ۱۲۵؛ قاموس، فيروزآبادى، ۴۲۹؛ مجمع البحرين، طريحى، ۳۹۳) .
احاديثى به طرق معتبر شيعى و سنى روايت شده كه رسول الله (ص) در مناسبت هاى مختلف فرموده است: على (ع) و اصحاب او بر حقند و حق با على است و هر جا على باشد حق نيز آن جا است كه در همه آنها حق را به معانى مذكور در فوق مى توان تعبير نمود. اين احاديث دلائل ولايت و تقدم اميرالمؤمنين (ع) بر ساير صحابه و اسناد شايستگى بيشتر او براى خلافت از ديگران است. چند نمونه آنها ذيلا نقل مى شود:
۱) محمد بن عيسى ترمذى در جامع صحيح (۲/۲۹۸) به اسناد خود از اميرالمؤمنين (ع) روايت كرده است كه رسول الله (ص) فرمود: «رحم الله عليا. اللهم أدر الحق معه حيث دار» يعنى : خداى رحمت كند على را. خدايا حق را با على بگردان آن جا كه او مى گردد. اين حديث را حاكم نيشابورى نيز در المستدرك على الصحيحين، ۳/۱۲۴) و فخر رازى در تفسير كبير (به نقل از فضائل الخمسة من الصحاح الستة، فيروز آبادى، ۲/۱۰۸) روايت كرده اند. فخر رازى گفته است: به استناد اين حديث هر كس على را امام و پيشواى دين خود قرار دهد به عروة الوثقى چنگ زده است؛
۲) نيشابورى در المستدرك (۳/۱۱۹) به سند خويش از عمره دختر عبدالرحمن چنين روايت كرده است: وقتى على (ع) عازم بصره گرديد براى توديع به خانه ام سلمه همسر رسول الله (ص) رفت. ام سلمه او را گفت: «سر فى حفظ الله و فى كنفه فو الله انك لعلى الحق و الحق معك. و لولا انى اكره أن أعصى الله و رسوله فانا امرنا أن نفر فى بيوتنا لسرت معك. و لكن والله لارسلن معك من هو افضل عندى و اعز على نفسى، ابنى» يعنى: برو در حفظ و پناه الهى. قسم به خداى كه تو بر حقى و حق با تو است. اگر نبود كه نمى خواهم خداى و رسول او را نافرمانى كنم زيرا رسول الله (ص) به ما امر كرده است در خانه خود بمانيم ـ از آمدن با تو درنگ نمى كردم. ليكن كسى را با تو خواهم فرستاد كه به خدا سوگند از جانم بهتر و عزيزتر است. او پسر من است. حاكم اين حديث و حديث قبلى را صحيح دانسته است؛
۳) خطيب بغدادى در تاريخ بغداد (۱۴/۳۲۱)، به سند خود از ابوثابت مولاى ابوذر چنين آورده است: روزى به خانه ام سلمه رفتم. ديدم مى گريد و از على (ع) ياد مى كند و مى گويد: از رسول الله (ص) چنين شنيدم كه «على مع الحق و الحق مع على و لن يفترقا حتى يردا على الحوض يوم القيامة» يعنى: على با حق است و حق با على است. اين دو هرگز از يكديگر جدا نمى شوند تا بر سر حوض (كوثر) در روز قيامت بر من وارد شوند؛
۴) ابوالحسن نورالدين الهيثمى در مجمع الزوائد و منبع الفوائد (۷/۲۳۵)، به سند خويش از محمد بن ابراهيم تيمى چنين روايت كرده است: چون معاويه در سفر حج به مدينه آمد مردم به سلام او رفتند. سعد بن ابى وقاص از آن جمله بود. معاويه چون او را ديد گفت: اين است آن كه ما را در حقمان عليه باطل غير ما يارى نكرد (سعد در جنگ صفين بى طرف بود) سعد سكوت كرد و چيزى نگفت. معاويه گفت: چرا حرفى نمى زنى؟ گفت: فتنه و ظلمتى برانگيخته شده بود و من به حكم خداى به شترم گفتم: «اخ اخ» و او را تا رفع فتنه بر جاى خواباندم. مردى گفت: من كتاب خداى را از اول تا آخر خوانده ام در آن «اخ اخ» نديده ام. سعد گفت: اين سخن كه گفتم از آن است كه از رسول الله (ص) شنيدم: «على مع الحق او الحق مع على حيث كان» على با حق است ـ يا حق با على است ـ هر جا باشد. گفت: چه كسى اين حديث را شنيده است؟ سعد گفت: رسول الله (ص) اين سخن را در خانه ام سلمه فرمود. معاويه كسى را به خانه ام سلمه فرستاد و در اين باره پرسش نمود. ام سلمه گفت: به تحقيق كه اين سخن را رسول الله (ص) در خانه من فرمود. آن مرد به سعد گفت: هرگز مانند اين ساعت نزد من لئيم جلوه نكرده اى! سعد گفت: چرا؟ گفت: اگر چنين سخنى را من از رسول الله (ص) شنيده بودم تا دم مرگ خادم على باقى مى ماندم؛
۵) هيثمى در جاى ديگر از آن كتاب (۹/۱۳۴) به روايت طبرانى از ام سلمه آورده است كه مى گفت: كان على عليه السلام على الحق. من اتبعه اتبع الحق و من تركه ترك الحق. عهد معهود قبل يومه هذا» يعنى: على عليه السلام بر حق بود. هر كه از او پيروى كند از حق پيروى كرده و هر كه او را ترك گويد حق را ترك گفته است. اين پيمانى است كه قبل از ام
احاديثى به طرق معتبر شيعى و سنى روايت شده كه رسول الله (ص) در مناسبت هاى مختلف فرموده است: على (ع) و اصحاب او بر حقند و حق با على است و هر جا على باشد حق نيز آن جا است كه در همه آنها حق را به معانى مذكور در فوق مى توان تعبير نمود. اين احاديث دلائل ولايت و تقدم اميرالمؤمنين (ع) بر ساير صحابه و اسناد شايستگى بيشتر او براى خلافت از ديگران است. چند نمونه آنها ذيلا نقل مى شود:
۱) محمد بن عيسى ترمذى در جامع صحيح (۲/۲۹۸) به اسناد خود از اميرالمؤمنين (ع) روايت كرده است كه رسول الله (ص) فرمود: «رحم الله عليا. اللهم أدر الحق معه حيث دار» يعنى : خداى رحمت كند على را. خدايا حق را با على بگردان آن جا كه او مى گردد. اين حديث را حاكم نيشابورى نيز در المستدرك على الصحيحين، ۳/۱۲۴) و فخر رازى در تفسير كبير (به نقل از فضائل الخمسة من الصحاح الستة، فيروز آبادى، ۲/۱۰۸) روايت كرده اند. فخر رازى گفته است: به استناد اين حديث هر كس على را امام و پيشواى دين خود قرار دهد به عروة الوثقى چنگ زده است؛
۲) نيشابورى در المستدرك (۳/۱۱۹) به سند خويش از عمره دختر عبدالرحمن چنين روايت كرده است: وقتى على (ع) عازم بصره گرديد براى توديع به خانه ام سلمه همسر رسول الله (ص) رفت. ام سلمه او را گفت: «سر فى حفظ الله و فى كنفه فو الله انك لعلى الحق و الحق معك. و لولا انى اكره أن أعصى الله و رسوله فانا امرنا أن نفر فى بيوتنا لسرت معك. و لكن والله لارسلن معك من هو افضل عندى و اعز على نفسى، ابنى» يعنى: برو در حفظ و پناه الهى. قسم به خداى كه تو بر حقى و حق با تو است. اگر نبود كه نمى خواهم خداى و رسول او را نافرمانى كنم زيرا رسول الله (ص) به ما امر كرده است در خانه خود بمانيم ـ از آمدن با تو درنگ نمى كردم. ليكن كسى را با تو خواهم فرستاد كه به خدا سوگند از جانم بهتر و عزيزتر است. او پسر من است. حاكم اين حديث و حديث قبلى را صحيح دانسته است؛
۳) خطيب بغدادى در تاريخ بغداد (۱۴/۳۲۱)، به سند خود از ابوثابت مولاى ابوذر چنين آورده است: روزى به خانه ام سلمه رفتم. ديدم مى گريد و از على (ع) ياد مى كند و مى گويد: از رسول الله (ص) چنين شنيدم كه «على مع الحق و الحق مع على و لن يفترقا حتى يردا على الحوض يوم القيامة» يعنى: على با حق است و حق با على است. اين دو هرگز از يكديگر جدا نمى شوند تا بر سر حوض (كوثر) در روز قيامت بر من وارد شوند؛
۴) ابوالحسن نورالدين الهيثمى در مجمع الزوائد و منبع الفوائد (۷/۲۳۵)، به سند خويش از محمد بن ابراهيم تيمى چنين روايت كرده است: چون معاويه در سفر حج به مدينه آمد مردم به سلام او رفتند. سعد بن ابى وقاص از آن جمله بود. معاويه چون او را ديد گفت: اين است آن كه ما را در حقمان عليه باطل غير ما يارى نكرد (سعد در جنگ صفين بى طرف بود) سعد سكوت كرد و چيزى نگفت. معاويه گفت: چرا حرفى نمى زنى؟ گفت: فتنه و ظلمتى برانگيخته شده بود و من به حكم خداى به شترم گفتم: «اخ اخ» و او را تا رفع فتنه بر جاى خواباندم. مردى گفت: من كتاب خداى را از اول تا آخر خوانده ام در آن «اخ اخ» نديده ام. سعد گفت: اين سخن كه گفتم از آن است كه از رسول الله (ص) شنيدم: «على مع الحق او الحق مع على حيث كان» على با حق است ـ يا حق با على است ـ هر جا باشد. گفت: چه كسى اين حديث را شنيده است؟ سعد گفت: رسول الله (ص) اين سخن را در خانه ام سلمه فرمود. معاويه كسى را به خانه ام سلمه فرستاد و در اين باره پرسش نمود. ام سلمه گفت: به تحقيق كه اين سخن را رسول الله (ص) در خانه من فرمود. آن مرد به سعد گفت: هرگز مانند اين ساعت نزد من لئيم جلوه نكرده اى! سعد گفت: چرا؟ گفت: اگر چنين سخنى را من از رسول الله (ص) شنيده بودم تا دم مرگ خادم على باقى مى ماندم؛
۵) هيثمى در جاى ديگر از آن كتاب (۹/۱۳۴) به روايت طبرانى از ام سلمه آورده است كه مى گفت: كان على عليه السلام على الحق. من اتبعه اتبع الحق و من تركه ترك الحق. عهد معهود قبل يومه هذا» يعنى: على عليه السلام بر حق بود. هر كه از او پيروى كند از حق پيروى كرده و هر كه او را ترك گويد حق را ترك گفته است. اين پيمانى است كه قبل از ام
- ۸.۹k
- ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط