سین اول ساقی چشمش که مستم کرد ورفت

سین اول ساقی چشمش که مستم کرد ورفت
عاشق فارغ ز هرچه بود و هستم کرد و رفت
سین دوم ساغری که از می اش مستم هنوز
از تمام آرزو ها ، دست شستم کرد ورفت
سین سوم سینه ای کز هجر سوزاندو دریغ
خانه ویرانه ای از پای بستم کرد و رفت
سین چهارم سالهای رفته از دستم فغان
پاکبازی که به سوگ دل نشستم کرد ورفت
سین پنجم سنگدل آن سنگ کبرت بود وآه
عاقبت چون شیشه ای درخودشکستم کردورفت
سین ششم سیل اشک نامرادی های دل
چون غریقی دست ازجانم ، گسستم کردورفت
سین هفتم سرنوشتم بود جلوه صد دریغ
تا که دل دادم به عشقش غم پرستم کردورفت.....
دیدگاه ها (۵۹)

آمدم پیشِ دوچشمانت بمیرم نیستیازشفاے بوسه‌ات‌ حاجت ‌بگیرم نی...

کنار پنجره خورشید را کم آوردمچه شاعرانه هوا را به ماتم آوردم...

روزی شوم نقاش عشق! پروانه گی را می کشمبر هر دلی یک عشق پاک !...

دوستت دارم اگر فاصله ها دور شدهدیدنت چون هیجانِ شبِ ڪنڪور شد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط