شاهزاده و دختر گدا♠️ 11

پشت چشمی نازک میکنم و ساکت میشینم . دیگه هیچ حرفی بینمون زده نشد .

حوصلم سر رفته بود .دیوید هم هیچ حرفی نمیزد و داشت کتاب میخوند.چشمام روی هم گذاشتم بلکه خوابم ببره .

توی جای سرسبزی بودم . دور تا دورم درختای سر به فلک کشیده دیده میشد . صدای شیهه دوتا اسب امد .

برمیگردم سمت صدا یه اسب سفید بدون سوار و یک اسب سیاه همراه با سوارش از اون دور می امدن به سمتم.

چهرشون رو نمیدیدم چند قدمی رفتم جلو تر تا بتونم هم اسب ها و هم اون سوار رو ببینم که یک دفعه تکون های دستی من رو از عالم خواب بیرون اورد.

دیوید : دختر چقدر خوابت سنگینه سه ساعته دارم صدات میکنم بیدار نمیشی .

من: ایششش خب خواب بودم . چقدر غر میزنی !

چشم غره ای بهم میره و خودش از کالاسکه پیاده میشه . لباس و موهام رو مرتب میکنم و از کالاسکه پایین میام

اوه چی میبینم! اینجا که کاخ سلطنتیه! ما اینجا چیکار میکنم! ورود افراد عادی به اینجا ممنوعه و هرکس که بدون هماهنگی قبلی واره اینجا بشه به شدت تنبیه میشه!

به سرعت به سمت دیوید میرم و بازوش رو میگیرم . با گرفته شدن بازوش به سمتم برمیگرده و پرسشگرانه نگاهم میکنه

من: دیوید اینجا که…

با صدای جیغ یه زن ناشناس حرفم نصفه میمونه.

زن ناشناس: دختره احمق چطور جرعت میکنی شاهزاده رو به اسم کوچیک صدا کنی مگه از جونت سیر شدی!؟

بعد از تموم شدن حرفش نگاه تحقیر امیزی از سر تا پاهام میندازه و نگاهش به دست هام که بازوی شاهزاده رو گرفته بود می افته

با خشم به سمتم میاد و میگه

_ دختره هرزه چطور به خودت اجازه دادی که بازوی شاهزاده رو بگیری!

با اتمام حرفش دستش بالا میاد تا سیلی بزنه. چشم هام رو میبندم و منتظره ضرب سیلی میشم ولی اتفاقی نمی افته .

یکی از چشم هام رو باز میکنم و با دست گرفته شدش توسط شاهزاده رو به رو میشم.

_ آخ … شاهزاده دردم امد لطفا دستم رو ول کنید …اصلا این دختره کیه!؟

دیوید : فک نکنم اجازه داده باشم تو کارهام دخالت کنی! اینطور نیس؟!

_ شاهزاده !!! چرا به خاطره این دختر با من اینطوری صحبت میکنید! یادتون رفته که من نامزدتونم!؟

دیوید با خشم و نفرت زل میزنه تو چشمای اون دختر و میگه:

دیوید : فک نمیکنم برای رفتارم باید برای کسی توضیحی بدم! در حدی نمیبینمت که بخوام بهت جواب پس بدم…و اما قضیه نامزدی! کی گفته من و تو نامزدیم!

اون دختر ترسیده قدمی به عقب برمیداره و میگه :

_ شا..شاهزاده ..خب ..خب همه میگن که قراره من ..من با شما ازدواج کنم پس یعنی من الان نامزد شمام . شما هم باید به سوال هام جواب بدید .

شاهزاده با ۲ قدم فاصله بین خودش و اون دختر رو پر میکنه و دستش رو روی گلوی دختره میزاره و گلوش رو فشار میده و میگه:
........................
*«like=لایک»*
دیدگاه ها (۰)

شاهزاده و دختر گدا♠️ 12

شاهزاده و دختر گدا♠️ 13

شاهزاده و دختر گدا♠️ 10

شاهزاده و دختر گدا♠️ 9

My violent mafiaseason2Part13ویو ا.ت همینجوری داشتم بازی میک...

پارت۱ [دیوانه وار عاشق]ات: سلام من ات هستم ۱۸ سالمه و تو ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط