پیچ و تاب

پیچ و تاب

ای کاش من نخی زمخت میبودم
در دستان خیاط چیره دست تو
که قصد سوزن کردن نخ ر ا داشت
آه
از آن لحظه که تو مرا لای لبهایت میگزاشتی
دیدگاه ها (۳)

پیچ و تاب ....و اگر من مولکول آب میخاستم باشم باز هم باید او...

پیچ و تاب ...تمام شعر هایم را اتو کشیدمشعر باز چروک شدو افسر...

پیچ و تاب ......ای موهبت نادیده تو را به ضیافت اندیشه ام چگو...

پیچ و تاب .........بی و بالا پرم در پی تو ...و طو شمعدانی کن...

رمان بغلی منپارت ۱۲۹و۱۳۰ ارسلان: یه لحظه احساس کردم قلبم نمی...

#درخواستی #سه_پارتی مثلث عشقی؟...... Teh Last Partبعد از چند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط