یاد بگیر عزیز من

یاد بگیر عزیزِ من
به زبان اگر آوردی دوستت دارم را
حواست باشد که با تمامِ وجود می گویی
که چشمهایت جای دیگر نیستـ
فکرتـ در کوچه ی معشوقه ای پرسه نمی زند
حواست باشد که گاهی
اعتماد
تمامِ چیزیست که از یک آدم می ماند
که شکستن یعنی مرگ
یعنی نابودی
یادت باشد هم آغوشی باهر کس افتخار نیست
که اگر ماندی پای آغوشِ یک عشق
هنر کرده ای
اگر ساختی دنیایت را میان بازوانِ مردی
اگر باختی تمامت را برای چشمانِ بانویی
هنر کرده ای
بع گند نکشید باورِ اینکه
می شود هنوز هم عاشقانه کسی را از چهاردیواری خانه راهی کرد و ایمان داشت
که هیچکس میانِ راه
با نگاهِ او آشنا نیست
جـــز تو 
دیدگاه ها (۲)

سهراب سپهری :چه کسی می داندکه تو در پیله ی تنهایی خود، تنهای...

قشنگترین لحظات را ڪسی به تومی دهد ڪه بتواند....

زیر باران قدم زدنهـوای بـاران دارددلـی کـه بـی هـوا بـه کوچـ...

شعر من وقتی که با تو عشق بازی می کنددر تنور داغ آغوشت ، چه ن...

بعد از تو یعنی بیداری به انضمام خواب هایی که داشتم تو را در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط